۱۳۸۸ تیر ۲, سه‌شنبه

معماري پايدار (قسمت اول)

1- معماري پايدار: تعاريف و مفاهيم
همانطور كه مي دانيم بقاي پايدار انسان و محيط انساني وابسته به حفظ تعادل و تداوم جهان زيستي است كه اين خود پذيرش نقش و مسئوليت اخلاقي سرپرستي انسان بر منابع بوم شناختي و عملكردي آگاهانه و هوشمند را در تنظيم رابطه وي با محيط طبيعي مي طلبد.
رويكرد معماري پايدار در پاسخ به اين عملكرد آگاهانه و ملاحظات رو به گسترش نسبت به پيامدهاي فعاليت هاي انساني بر محيط؛ به عنوان نگرشي بازبيني شده به معماري مطرح شده است.
بنابراين مفهوم معماري پايدار- چه به عنوان عملي در راستاي خلق فضاي انساني و تنظيم رابطه انسان و محيط فيزيكي و چه به عنوان محصول اين فرآيند- همواره با محيط پايدار در آميخته و در يك چهارچوب كلي مي توان آن را به معني "خلق محيط پايدار انسان ساخت" تعبير نمود.از اين رو قبل از تعريف معماري پايدار به مفهوم محيط پايدار پرداخته مي شود .
1-1- محيط پايدار
شرط اساسي در نيل به پايداري محيطي برقراري تعادل پويا ميان نظامهاي مختلف محيط است. اين شرط از ديدگاه عملي دستيابي همزمان به پايداري نظام بوم شناختي؛ نظام اجتماعي؛ فرهنگي و نظام اقتصادي را ايجاب مي كند و از منظر اخلاقي به برقراري و تداوم رابطه همزيستي ميان تمام عناصر و ارگان محيط (انسان و غير انسان) تفسير مي شود.
الف- از منظر بوم شناختي:
كاركرد سامانه هاي زيستي اصلي محيط و نيز سلامت آنها در محيط پايدار تداوم و ارتقاء مي يابد. اين كاركردهاي اصلي براي فعاليت هاي انساني عبارتند از: توليد اكسيژن و جذب دي اكسيد كربن؛ جذب پسماندها و آلودگي ها؛ تنظيم شرايط محيطي (درجه طول و اندازه رطوبت و ...) توليد منابع طبيعي تجديد پذير: مواد غذايي و مواد خام اوليه محصولات فرآورده هاي توليدي؛ تأمين آسايش و سلامت روان شناختي و فيزيكي
ب- از منظر اجتماعي- فرهنگي:
در محيط پايدار؛ همزيستي متعادل ميان جامعه انساني و محيط زيست طبيعي در راستاي بهره مندي توأمان اجتماعي و اقتصادي برقرار گرديده است. در چنين محيطي به منظور نيل به پيشينه منفعت جمعي؛ فعاليت ها و مسيرهاي توسعه اي دنبال مي شود كه در آنها از قابليت هاي بوم شناختي- فرهنگي مكان توسعه بهره گرفته شده است.
ج- از منظر اقتصادي
در محيط پايدار؛ فعاليت هاي توسعه اي اقتصادي به رشد عادلانه و متوازن جامعه انساني و تضمين بهره مندي تك تك افراد در حدود ظرفيت هاي بوم شناختي محيط منجر مي گردد و اين به مفهوم وارد آمدن كمترين آسيب به منابع زيستي و فرهنگي محيط ودر نتيجه استفاده بهينه و پربازده آنهاست. بنابراين نظام ها و فرآيندهاي توسعه اي دراين محيط همچون يك سامانه طبيعي ازخصوصيات: انعطاف پذيري
[1]؛ تطابق و تغيير پذيري[2]؛ قابليت احياء و استفاده مجدد (بازيافت پذير[3]) بهره وري و تنوع (كثرت گرايي) برخوردارند.
بنابراين مي توان نتيجه گرفت كه: محيط كالبدي به عنوان محيط زيست هر روزه انساني؛ تأثير قابل توجهي بر برداشت ها؛ باورها و الگوهاي فعاليت هاي انساني دارد. بنابراين در راستاي نيل به پايداري؛ از جايگاه و نقش قابل ملاحظه اي برخوردار است. توجه به اين نقش و تأثير را مي توان در ادبيات متأخر "اخلاق زيست محيطي" دنبال نمود كه در آن تنها بر محيط زيست طبيعي تأكيد نمي شود بلكه بر لزوم تسري اين نگرش اخلاقي و داخلي نمودن محيط انسان ساخت در آن تأكيد مي گردد تا بدين وسيله ساخت و تدبير سكونت گاههاي انساني بر مبناي شناخت صحيح تر و كامل تري از محيط صورت گيرد.
(William son & etal. 2002:54)
نيل به پايداري محيط كالبدي انسان ساخت – به عنوان بخشي از محيط زيست انساني و در برگيرنده و سامان دهنده فعاليت هاي اقتصادي و اجتماعي- در گرو برقراري حالت تعادل پويا ميان فضاي كالبدي انساني؛ محيط فراگير و كاربران فضا است. پويايي اين تعادل در نحوه پاسخگويي محيط كالبدي به خواست ها و نيازهاي كاربران و نيز شرايط متغيير محيط فراگير است.
براين اساس ون درين و كلتروپ محيط پايدار انسان ساخت را اين گونه جمع بندي مي كنند.
"يك محيط كالبدي پايدار انساني در طول زمان كمترين مشكلات روان شناختي و فيزيكي را وارد مي كند به طور مثال عدم تناسب فضاها با نيازها؛ خواست و يا الگوهاي رفتاري كاربران؛ نياز به تعمير؛ تعويض و نگهداري پر هزينه؛ عدم تأمين شرايط مطلوب محيطي و ... كمترين ميزان منابع زمين؛ آب؛ و خاك و سوخت (انرژي تجديد ناپذير) را از محيط فراگير خود طلب مي كند و در نتيجه كمترين ضرر را به محيط خود وارد مي آورد.
[5],[6]


==========================
[1] - Flexibility
[2] - Adaptability
[3] - Recyclable
[4]- Williamson, T. Radford, A. & Benneth, H. (2002) Understanding Sustainable Architecture, London, Spon Press

[5]- ون در رين و كلتروب نقش طراحي محيط كالبدي را در نيل به پايداري بدين گونه بيان مي كنند. " طراحي محيط زيست هر روزه انساني؛ محيط كالبدي؛ مي بايست هدايتگر جامعه به سمت تعادل زيستي پايدار ميان انسان و محيط او باشد.

[6]- Van Der Ryn, Sim & Calthrope, Peter (1986) Sustainable Communities, San Fransisco: Sierra Club Books