۱۳۸۹ تیر ۱۴, دوشنبه

مقصر منم......

با اجازه دوستان که همه از اساتید نقد ومباحثه هستید.
تجربه نقد و بیان انتقادات و پیشنهادات به من نشان داده که هیچگاه موثر نیفتاده. اما به جرات سوگند می خورم در مورد کلاس استاد رئیسی جواب خواهد داد.
اگر عنوان مقصر منم را برای این نوشته انتخاب کردم به این دلیل است که دو ترم قبل با استاد رئیسی درس معماری معاصر را داشتم و از آن زمان تا کنون نقدی بر این کلاس داشتم که در وبلاگ قرار ندادم به دو دلیل :اول اینکه ایشان تنها کسی بودند که جهت زندگی ودیدگاه من رو در طول یک ترم تغییر دادند ومن در همه عرصه های زندگیم از ایشان به عنوان بزرگترین معلم زندگیم یاد خواهم کرد دوم اینکه رابطه معنوی بین خودم و ایشان را یک رابطه مرید و مراد می دانم به دلایل بسیار که شنیدن آن از حوصله شما خارج است.
اما با این همه نقدی نه به تندی نقد دوستمان (با نهایت احترام به نظر دوستمان)بر کلاس ایشان داشتم و آن اینکه وجود چه چیز در کلاس دکتر رئیسی ذهن دانشجو را به چالش نمی کشد ودر او ایجاد انگیزه برای حضور وتحقیق نمی کند؟(نه همه دانشجویان برخی از آنها )چه چیز ذهنیت دانشجویان را از کلاسهای ایشان منفی می کند؟چرا دانشجویان در جلسه دفاعی که ایشان داور هستند آرزوی مرگ می کنند؟
من با دوست عزیزی که گفته بود ایشان دریایی از علم عستند موافقم اما عمق آن نا پیداست روش تفهیم این عمق چگونه است؟اگر دانشجویی خود علاقه مند وپی گیر نباشد چگونه باید اورا همراه کرد؟
شاید جلب مخاطب از طریق مشارکت بیشتر او در مباحث درسی مفید باشد یا ایجاد رابطه دوستانه تر با دانشجویان یا محول کردن بخشی از منابع تدریس به دانشجویان برای ارائه در کلاس ، یا مجبور کردن دانشجویان به اظهار نظر در مورد کلاس یا مباحث تدریس شده در آخر کلاس، شاید کمی ملایمت در نمره دادن و یا پاسخ به سوالات دانشجویان نیز مفید باشد.
به نظر من نباید از دانشجو توقع داشت که به بهترین نحو همه چیز را بداند چه اگر این بود برای تحصیل علم به نزد عالم نمی آمد.متاسفانه بسیاری از اساتید در بر خورد با دانشجو انتظار یک مچ گیری مبنی بر بی سوادی دانشجو دارند به فرض هم اگر بود باید چگونه اورا با سواد کرد؟ایجاد انگیزه مهمترین عامل موفقیت یک کلاس است .
در میان دوستانم به هنگام امتحان پایان ترم کسانی بودند که بیش از صد بار آرزو می کردند که بمیرند وبه دیگران هم توصیه می کردند با ایشان کلاس نگیرند.
اگر یک روز از خواب بیدار شوییم وبگوییم سیستم آموزش معماری در دانشگاه از امروز مانند مدرسه بزار فرانسه است قطعاً این طرح شکست خواهد خورد زیرا بستر سازی مناسب صورت نگرفته و اگر به دانشجویی بگوییم نمره ای در کار نیست وباید مانسیون بگیری فردا با پدرش پاشنه در دانشگاه را از جا در می آورد .
فرهنگ مطالعه فراوان در میان ایرانیان اندیشمند به خوبی جا نیفتاده هرچند که حقی است بر گردن استاد که به شاگرد بگوید آنچه را که باید بگوید.
شاید خلاصه سازی منابع تدریس بسیار مفید باشد یا حذف مختصری از آن بنا به صلاحدید نه کوتاهی ،با توجه به این نکته که اصل منبع در اختیار دانشجو است وحال اندکی از آن حذف شده.به نظر من معرفی منابع به همان مقدار مهم است که اصل گفتار مهم است.
قبول بفرمایید که بسیاری از ما تلقین ذهنی خوش آیندی نسبت به کاهش حجم دروس توسط حذف بخشی از منابع داریم.
نکته ی دیگر روانی در گفتار است نه به لحاظ فن بیان بلکه به لحاظ نحوه ی بیان مطالب ،از مهمترین نقدهایی که در میان دوستان از کلاس ایشان رایج است .شاید طرح مطالب درسی به صورت داستان وار بسیار جذاب تر باشد برای شنونده نسبت به ارائه ای کلاسه بندی شده ودارای زمانبندی خاص .
هنگامی که شاهنامه را از زبان کسی که آن را داستان گون وشیرین بیان می کند وتازه در آخر کلام اصل اتفاق را می گذارد برای وعده بعدی مشتاقید ولذت می برید.
یادش بخیر استاد مرادی از اساتید در س فارسی(مقطع کاردانی) هر جلسه که سر کلاس می آمد التماس می کردیم شعر "زمستان"مهدی اخوان ثالث را برایمان با آن بیان واحساس خاص خودش بخواند او هم از ما قول می خواست که پایان ترم نمره بیست بگیریم با اینکه بسیار سختگیر بود در نمره دادن ،ما هم قول می دادیم و اوشروع می کرد.جالب است بدانید از سی نفر دانشجو بیست نفر نمره بیست گرفتند .
تنها چیزی که در کلاس معماری معاصر دوست نداشتم برنامه جلسه اول کلاس بود که می گفت :
جلسه اول:طوفان ذهنی
جلسه دوم :نگاهی کوتاه و گذرا به معماری معاصر
جلسه سوم....
از آن بدتر تاریکی کلاس برای ارائه پاورپوینت........
از روز اول احساس محدود بودن به برنامه ی تدریس کلاس آزارم می داد واگر دوست داشتم در موردی خاص بیشتر بدانم و بحث کنم نمی توانستم سوال کنم به خاطر اینکه مبادا کلاس از برنامه ی پیش بینی شده جا بماند.
حس محدودیت ومحصوریت را هیچ کس نمی پسندد .از طرفی چون جو حاکم صمیمی نبود مانع صحبت کردن بود .ترس اکثر دوستانم از این بود مبادا چیزی بپرسند که نا مربوط واشتباه باشد و استاد بفهمند که آنها این مورد را نمی دانند یا متوجه نشدند.
توجه به کمیت بسیار مشهود بود وکیفیت فراموش شده بود(اشاره به درک مطلب از سوی دانشجو).
شاید با باز گذاشتن محیط برای تبادل نظر این نقدها را پس از کلاس یا امتحان پایان ترم نشنویم ودر حین آموزش متوجه مشکلات مخاطب شویم.
لازم به توضیح است تمام این نوشته که در پیش رو دارید استنباط ونظر شخصی بنده بدون گرایش به هیچ جهتی است واگر مورد انتقاد شما یا استاد محترم قرار گیرد برای بنده قابل احترام است که اگر این اختلاف سلیقه وعقاید نبود پیشرفت نیز معنا پیدا نمی کرد.
با سپاس