تمرین طوفان ذهنی:
این تکنیک خلاقیت در قالب گفت وگو، برای رسیدن به وضوح بیشتر و روشن شدن ابعاد مختلف موضوع Brainstorming نامیده می شود، که به اختصار: B.S نگاشته می شود.
B.S از نوعی آیین هندی به نام پرای بارشانا آمده است. پرای به معنای: خارج از خود و بارشانا به معنای: سئوال.
روش B.S اولین بار در سال 1963 مطرح شد (Osborn ,1963 ).
این تکنیک هم مجزا و هم در داخل تکنیک های دیگر خلاقیت به دفعات استفاده می شود.
B.S هیچ وقت یک " Concept " کامل نیست و ممکن است در انتها به " ایده " نیز نینجامد.
B.S آنقدر روزمره و ملموس است که به یک " گپ روزانه " می ماند.
هدف از B.S آن است که در نهایت صورت مسأله کاملا ً شکافته شود.
تأکید این روش بر دو اصل مهم می باشد:
1 : ایجاد هرچه بیشتراندیشه های کنترل نشده و سازمان نیافته. "خودسانسوری ممنوع"
2: آزادی کامل در ابراز افکارو عقاید
تعریف معماری:
ویتروویوس:
" من قوانین مشخصی را تنظیم کردهام که شما با مطالعة آنها میتوانید کیفیت ابنیهای را که تاکنون احداث کردهاید و همچنین آنهایی را که قرار است احداث کنید، مورد قضاوت قرار دهید؛ چرا که من در این رساله اصول معماری را ارائه دادهام."(بانی مسعود؛ 1384: 69)
"اما مهمترین نظریه ی ویتروویوس که از آن زمان تا کنون، به روش های مختلف مورد بحث قرار گرفته، مطرح کردن سه اصل آسایش، استحکام و زیبایی، به عنوان اصول معماری است. او در فصل سوم کتاب اول بیان میکند، معماری باید به سه اصل وفادار بماند. فیرمتیاس، یوتیلیتاس و ونوستاس." (Vitrovius;1960 :16)
فیرمتیاس، شامل مواردی چون استحکام، ایستایی، ساختمان و مصالح است.
" ویتروویوس مقوله ی اول خود را به دو بخش تقسیم کرد، اول مربوط به ساختار و دوم مربوط به مصالح. در آن زمان روش های محاسبه ساختار به گونهای که امروز وجود دارد، وجود نداشت و ابعاد از طریق قوانین کلی تناسب مشخص میشدند. ویتروویوس در خصوص پی، طاقهای قوسی و تیرهای سقف عبارات مهمی نظیر «به ارتفاع متناسب با آنچه که اندازه ساختمان ایجاب می کند» یا «تا آن اندازه که لازم است» بکار میبرد. در هر حال برای اطمینان از اینکه سرستون ها یا سردرها ترک نخورند، ضخامت ستون ها و فاصله ی میان آنها تابع قوانین دقیق تری بود و این قوانین به تدریج با قوانین کلی تر تناسب یکی شدند و نقشه تزیین پایه ها و سرستون ها را تابع خود کردند. در بحث مصالح در کتاب دوم هم چنین توجه و نگرانی در خصوص نسبت ها وجود دارد. نسبت هایی که براساس آن مواد و عناصر جداگانه با هم مخلوط میشوند، تا آجر و ملات درست شود و استحکام و دوام آنها به این نسبتها بستگی داشت."(کاپن؛ 1383: 81و82)
یوتیلیتاس مربوط به آسایش، کارایی ساختمانها و ضمانت عملکرد موفقیت آمیز آنها می باشد.
"مقوله دوم ویتروویوس اساساً در خصوص چگونگی راحتی یک ساختمان در عمل بود، که از ترتیب اتاق ها در خانه تا موقعیت محلی ساختمان در شهر را در بر میگرفت. او رابطه میان اتاق های عمومی و خصوصی، جهت اتاق ها از نظر نورگیری، و نیازهای خاص طبقات مختلف مردم نظیر اشراف، تجار، قضات و کشاورزان را مورد بحث قرار داد."(کاپن؛ 1383: 84)
" یکی دیگر از جنبه هایی که میبایست تحت مقوله یوتیلتیاس یعنی قابلیت منظور شود، اقتصاد است. در ایجاد ارتباط میان کاربرد با اقتصاد، ویتروویوس به شرایط عملی و نیاز به یک توازن مبتنی بر صرفه جویی از هزینه ها و درایت در ساخت آثار وجود دارد."(کاپن؛ 1383: 86)
ونوستاس شامل همة ابعاد زیبایی شناختی ساختمان میشود.
"واژه لاتین ونوستاس که اشاره به ونوس، الهه زیبایی دارد؛ مطابق با مقوله لذت بخش بودن واتن میباشد. سیسرو در توضیح مفهوم تناسب به دو مورد از زیبایی اشاره کرد: یکی خاص زنان رومی یا ونوستاس، یعنی جذابیت؛ دیگری خاص مردان رومی یا دیگنیتاس، یعنی تزیین؛ چه در خصوص لباس باشد و یا ساختمان بدون شک به مورد اول تعلق دارد. مفهوم تناسب یا «دکور» یکی از اصول ششگانه معماری ویتروویوس بود و تعریف او از آن عبارت بود: «سبکی کامل که حاصل ساخت ماهرانه یک اثر بر اساس اصول تایید شده میباشد». چنین مهارتی تنها حاصل شناخت کامل معمار از تاریخ، همچنین آشنایی با قوانین اجتماعی مقرر تعیین کننده میباشد، برای مثال چه سبکی از تزئینات برای معبد کدامیک از خدایان مناسب بوده است.
سبک «دوریک» که همراه «زیبایی مردانه، عریان و بدون آرایش» بوده و مناسب معابدی چون معبد الهه جنگ (مارس) و برخلاف انتظار الهه فرد (می نروا) بوده است. سبک «یونیک» با سرستونهای طومارشکلش که همچون موی مجعد به سمت پایین آویزان بود؛ ظرافت، آرایش و تناسب زنانهای داشت و مناسب معابدی چون معبد ژونو و الهه ماه شکار (دایانا) بود. سبک «کرنیتین» با الهام گرفتن از اندام یک دختر باریک و لاغر اندام روشی ارائه کرد که برای معابدی چون معبد الهه زیبایی و عشق (ونوس) و معبد فلورا مناسب بود. "(کاپن؛ 1383: 86)
لوکوربوزیه:
او در تعریف معماری نوشته است:
" معماری بازی استادانه، صحیح و باشکوه تودههایی است که در روشنایی با یکدیگر جمع میشوند.
چشمان ما برای مشاهدهی صورت ها (فرم ها) در روشنایی ساخته شدهاند، نور و سایه این صورت ها را آشکار می کنند، مکعب ها، مخروط ها، کره ها، استوانه ها یا هرم ها صورت های بزرگ اولیهای هستند که نور آن را به گونهای ممتاز آشکار میکند، تصویر این صور در درون ما و بدون ابهام متمایز و ملموس است. به همین دلیل است که این ها صور زیبا، زیباترین صوراند. همه کس، از کودک گرفته تا وحشی و ما بعد الطبیعه دان با این مطلب موافق است. این امر به ماهیت هنرهای تجسمی مربوط میشود.
معماری مصری، یونانی یا رومی، معماری منشورها، مکعب ها و استوانه ها، هرم ها یا کرههاست. اهرام، معبد لوکسور، پارتنون، کولیزیوم، ویلای هادریان. معماری گوتیک، دراساس، بر کرهها، مخروط ها و استوانه ها استوار نیست. فقط صحن اصلی کلیسا بیان صورتی ساده اما به هندسهی پیچیدهای از مرتبهی دوم (قوس های متقاطع) است. به همین دلیل است که یک کلیسای جامع چندان زیبا نیست و ما در آن به دنبال معوض هایی از نوع ذهنی خارج از هنر تجسمی میگردیم. یک کلیسای جامع از نظر ما به عنوان راه اصلی استادانه برای مسئلهای دشوار جالب است. اما مسئلهای که فرضهای آن به نادرست بیان شدهاند، زیرا از صورت بزرگ اولیه (اصلی) ناشی نمیشوند. کلیسای جامع یک کار تجسمی نیست، بلکه یک درام است؛ مبارزهای است علیه نیروی ثقیل، که احساس طبیعتی احساساتی است. " (لوکوربوزیه؛ 1381: 207و208)
ادموند بیکن:
” معماری بیان فضا است به نحوی که در شرکت کننده، تجربه ی معینی از فضا در ارتباط با تجارب پیشین و آتی ایجاد کند.“ (بیکن؛ 1378 : 18)
رم کولهاس:
” معماری ترکیب مخاطزه آمیزی از توانایی و ناتوانی است.
که ظاهرا گرفتار "شکل دادن" به دنیا است. ذهن معماران برای فعال شدن ، بستگی به تحریک دیگران - مشتریان، اشخاص یا موسسات- دارد. بنابراین، تصادف، زیر بنای نهفته ی زندگی همه ی معماران است. آنها با سلسله ای از خواسته ها مواجه می شوند؛ با پارامتر هایی که آنها ایجاد نکرده اند، در کشورهایی که آنها به سختی با آن آشنا هستند، و در باره ی موضوعاتی که معماران فقط به طور مبهم با آن آشنا هستند، و منتظر روبرو شدن با مشکلاتی هستند که در مغز آنها تثبیت نشده است و این برای معماران بسیار تعجب آور است. معماری در تعریف، یک سرگذشت پر هرج و مرج است. ” (کولهاس؛ 1385: 2)
محمد منصور فلامکی:
” معماری، ایده ها و ارزش هایی را به وسیله ی سیستمی از علائم بصری بیان می کند.“ (فلامکی؛ 1380: 131)
منوچهر مزینی:
ایشان در مقدمه ی مفصلی که بر کتاب عرصههای زندگی جمعی و زندگی خصوصی نوشته است، شش عامل ارزشیابی معماری را مورد توجه قرار داده است: " این عوامل بر معماری تأثیر میگذارند یا از آن تأثیر میپذیرند و یا اصولاً اساس معماری را پدید میآورند. این شش عامل را به ترتیب زیر میتوان توصیف کرد:
“1- محیط: هیچ اثر معماری را نمیتوان و نباید بدون توجه به محیط طرح کرد و ساخت، زیرا محیط هم بر معماری تأثیر بسیار دارد و هم از آن تأثیر میپذیرد. مراد از محیط، در این بحث کلیه عوامل طبیعی و یا ساخته و پرداخته انسان است، که اثر معماری در جوار آن و یا در میان آن ساخته میشود.
2- مردم: در معماری اساسیترین عامل مردماند. از این رو، معنای هر اثر معماری بدین اصل وابسته است که این اثر معماری تا چه اندازه آسایش مردم را تأمین میدارد و در پاسخ به نیازهای ایشان کارا است. البته مردم نه تنها از نظر بیوگرافی: تعداد، جنس و ساخت و نکاتی مانند آن در معماری اهمیت دارند و در تحلیلهای معماری باید شناسائی شوند، بلکه نیازها، خواستها، عادات، اعتقادات، باورها و شیوه زندگی مردم در معماری اهمیت فوقالعاده و اساسی دارند.
3- امکانات: تمام عوامل اعم از کالبدی یا غیر کالبدی «ذات یا معنی» است که سبب تحقق یک اثر معماری میشود. هنگامی که امکانات شامل مصالح و روشهای ساختمانی میشود، از معماری جدائیناپذیرند. امکانات تنها ذاتی و یا کالبدی نیستند. امکانات مالی نیز ممکن است باعث تحقق یک پروژه معماری شود و یا آن را زنده به گور سازد.
4- اندازه ها و استانداردها: کتب و مراجعی که تعیین میکنند فعالیتهای گوناگون آدمی، از نظر معماری به چه میزان فضا نیاز دارد. همچنین بسیاری از عوامل معماری همچنان در و پله و سقف اندازههای معین و استاندارد شدهای یافتهاند. اندازهها و استانداردها در معماری از یک طرف در پاسخ به نیازهای کالبدی آدمی باید در معماری پاسخ گفته شوند، اما از تأثیر آنها بر روان آدمی غافل نباید بود. ممکن است یک فضای معماری به خوبی طرح شده باشد و واجد همه اسباب و وسائلی که برای آسایش زندگی لازم است مانند میز، صندلی، کولر و بخاری باشد، اما صرفاً به علت اندازه نامناسب خود و محدودیتی که ممکن است در آزادی حرکت و دید فراهم آورد بر ساکن خود فشارهای روانی وارد آورد.
5- نظم فضائی: معماری به حکم ماهیت خود در فضا تحقق می یابد و چون چنین است به نظم فضائی نیاز دارد. از این رو، هر چقدر خوب روابط اجزاء معماری را در دو بعد تنظیم کنیم، آن چه در حقیقت باید مورد توجه قرار گیرد روابط اجزای معماری در فضا و نظم آنها است. اما فضاها نه تنها باید پاسخگوی نیازهای مادی آدمی باشند، بلکه از تأثیر غیر مادی(روانی) فضاهای معماری نباید غافل بود. چون معماری باید مدام در پی آن باشد که علاوه بر آسایش بر یکنواختی و کسالت ناشی از زندگی عادی بر خور و خواب فائق آید، ایجاد فضاهائی که محظوظکننده باشد و روح و ذهن را بنوازد، اهمیت فوق العاده دارد. فضاهای معماری منشاء احترام، شادمانی، بیم، چیرگی، عبودیت، وحدت و کیفیاتی نظیر آن ها بوده اند.
اصطلاحاتی چون حجم های پر و خالی، فضاهای عمومی و فضاهای خصوصی، فضاهای باز و فضاهای بسته اکنون اصطلاحاتی شناخته شده در معماری هستند. از اهم وظائف معماری پدید آوردن سازمان و نظامی است که پیوند این فضاها را با مشخصاتی که ذکر آن گذشت، میسر دارد.
6- کیفیات هنری و بصری: ملاحظات زیبائی شناسی و کیفیات بصری از عوامل تجزیه ناپذیر معماری است. تمام نظریه هایی که معماری را فقط ساختن اعلام می کرد، اکنون مواجه با شکست شده است. معماری پیوندی نزدیک با تندیس گری دارد و نیز همانند موسیقی، هنری است که به بعد زمان بستگی دارد، پاره ای کیفیات هم در عرصههای تندیس گری و موسیقی معتبر است و هم در عرصه معماری. “
این تکنیک خلاقیت در قالب گفت وگو، برای رسیدن به وضوح بیشتر و روشن شدن ابعاد مختلف موضوع Brainstorming نامیده می شود، که به اختصار: B.S نگاشته می شود.
B.S از نوعی آیین هندی به نام پرای بارشانا آمده است. پرای به معنای: خارج از خود و بارشانا به معنای: سئوال.
روش B.S اولین بار در سال 1963 مطرح شد (Osborn ,1963 ).
این تکنیک هم مجزا و هم در داخل تکنیک های دیگر خلاقیت به دفعات استفاده می شود.
B.S هیچ وقت یک " Concept " کامل نیست و ممکن است در انتها به " ایده " نیز نینجامد.
B.S آنقدر روزمره و ملموس است که به یک " گپ روزانه " می ماند.
هدف از B.S آن است که در نهایت صورت مسأله کاملا ً شکافته شود.
تأکید این روش بر دو اصل مهم می باشد:
1 : ایجاد هرچه بیشتراندیشه های کنترل نشده و سازمان نیافته. "خودسانسوری ممنوع"
2: آزادی کامل در ابراز افکارو عقاید
تعریف معماری:
ویتروویوس:
" من قوانین مشخصی را تنظیم کردهام که شما با مطالعة آنها میتوانید کیفیت ابنیهای را که تاکنون احداث کردهاید و همچنین آنهایی را که قرار است احداث کنید، مورد قضاوت قرار دهید؛ چرا که من در این رساله اصول معماری را ارائه دادهام."(بانی مسعود؛ 1384: 69)
"اما مهمترین نظریه ی ویتروویوس که از آن زمان تا کنون، به روش های مختلف مورد بحث قرار گرفته، مطرح کردن سه اصل آسایش، استحکام و زیبایی، به عنوان اصول معماری است. او در فصل سوم کتاب اول بیان میکند، معماری باید به سه اصل وفادار بماند. فیرمتیاس، یوتیلیتاس و ونوستاس." (Vitrovius;1960 :16)
فیرمتیاس، شامل مواردی چون استحکام، ایستایی، ساختمان و مصالح است.
" ویتروویوس مقوله ی اول خود را به دو بخش تقسیم کرد، اول مربوط به ساختار و دوم مربوط به مصالح. در آن زمان روش های محاسبه ساختار به گونهای که امروز وجود دارد، وجود نداشت و ابعاد از طریق قوانین کلی تناسب مشخص میشدند. ویتروویوس در خصوص پی، طاقهای قوسی و تیرهای سقف عبارات مهمی نظیر «به ارتفاع متناسب با آنچه که اندازه ساختمان ایجاب می کند» یا «تا آن اندازه که لازم است» بکار میبرد. در هر حال برای اطمینان از اینکه سرستون ها یا سردرها ترک نخورند، ضخامت ستون ها و فاصله ی میان آنها تابع قوانین دقیق تری بود و این قوانین به تدریج با قوانین کلی تر تناسب یکی شدند و نقشه تزیین پایه ها و سرستون ها را تابع خود کردند. در بحث مصالح در کتاب دوم هم چنین توجه و نگرانی در خصوص نسبت ها وجود دارد. نسبت هایی که براساس آن مواد و عناصر جداگانه با هم مخلوط میشوند، تا آجر و ملات درست شود و استحکام و دوام آنها به این نسبتها بستگی داشت."(کاپن؛ 1383: 81و82)
یوتیلیتاس مربوط به آسایش، کارایی ساختمانها و ضمانت عملکرد موفقیت آمیز آنها می باشد.
"مقوله دوم ویتروویوس اساساً در خصوص چگونگی راحتی یک ساختمان در عمل بود، که از ترتیب اتاق ها در خانه تا موقعیت محلی ساختمان در شهر را در بر میگرفت. او رابطه میان اتاق های عمومی و خصوصی، جهت اتاق ها از نظر نورگیری، و نیازهای خاص طبقات مختلف مردم نظیر اشراف، تجار، قضات و کشاورزان را مورد بحث قرار داد."(کاپن؛ 1383: 84)
" یکی دیگر از جنبه هایی که میبایست تحت مقوله یوتیلتیاس یعنی قابلیت منظور شود، اقتصاد است. در ایجاد ارتباط میان کاربرد با اقتصاد، ویتروویوس به شرایط عملی و نیاز به یک توازن مبتنی بر صرفه جویی از هزینه ها و درایت در ساخت آثار وجود دارد."(کاپن؛ 1383: 86)
ونوستاس شامل همة ابعاد زیبایی شناختی ساختمان میشود.
"واژه لاتین ونوستاس که اشاره به ونوس، الهه زیبایی دارد؛ مطابق با مقوله لذت بخش بودن واتن میباشد. سیسرو در توضیح مفهوم تناسب به دو مورد از زیبایی اشاره کرد: یکی خاص زنان رومی یا ونوستاس، یعنی جذابیت؛ دیگری خاص مردان رومی یا دیگنیتاس، یعنی تزیین؛ چه در خصوص لباس باشد و یا ساختمان بدون شک به مورد اول تعلق دارد. مفهوم تناسب یا «دکور» یکی از اصول ششگانه معماری ویتروویوس بود و تعریف او از آن عبارت بود: «سبکی کامل که حاصل ساخت ماهرانه یک اثر بر اساس اصول تایید شده میباشد». چنین مهارتی تنها حاصل شناخت کامل معمار از تاریخ، همچنین آشنایی با قوانین اجتماعی مقرر تعیین کننده میباشد، برای مثال چه سبکی از تزئینات برای معبد کدامیک از خدایان مناسب بوده است.
سبک «دوریک» که همراه «زیبایی مردانه، عریان و بدون آرایش» بوده و مناسب معابدی چون معبد الهه جنگ (مارس) و برخلاف انتظار الهه فرد (می نروا) بوده است. سبک «یونیک» با سرستونهای طومارشکلش که همچون موی مجعد به سمت پایین آویزان بود؛ ظرافت، آرایش و تناسب زنانهای داشت و مناسب معابدی چون معبد ژونو و الهه ماه شکار (دایانا) بود. سبک «کرنیتین» با الهام گرفتن از اندام یک دختر باریک و لاغر اندام روشی ارائه کرد که برای معابدی چون معبد الهه زیبایی و عشق (ونوس) و معبد فلورا مناسب بود. "(کاپن؛ 1383: 86)
لوکوربوزیه:
او در تعریف معماری نوشته است:
" معماری بازی استادانه، صحیح و باشکوه تودههایی است که در روشنایی با یکدیگر جمع میشوند.
چشمان ما برای مشاهدهی صورت ها (فرم ها) در روشنایی ساخته شدهاند، نور و سایه این صورت ها را آشکار می کنند، مکعب ها، مخروط ها، کره ها، استوانه ها یا هرم ها صورت های بزرگ اولیهای هستند که نور آن را به گونهای ممتاز آشکار میکند، تصویر این صور در درون ما و بدون ابهام متمایز و ملموس است. به همین دلیل است که این ها صور زیبا، زیباترین صوراند. همه کس، از کودک گرفته تا وحشی و ما بعد الطبیعه دان با این مطلب موافق است. این امر به ماهیت هنرهای تجسمی مربوط میشود.
معماری مصری، یونانی یا رومی، معماری منشورها، مکعب ها و استوانه ها، هرم ها یا کرههاست. اهرام، معبد لوکسور، پارتنون، کولیزیوم، ویلای هادریان. معماری گوتیک، دراساس، بر کرهها، مخروط ها و استوانه ها استوار نیست. فقط صحن اصلی کلیسا بیان صورتی ساده اما به هندسهی پیچیدهای از مرتبهی دوم (قوس های متقاطع) است. به همین دلیل است که یک کلیسای جامع چندان زیبا نیست و ما در آن به دنبال معوض هایی از نوع ذهنی خارج از هنر تجسمی میگردیم. یک کلیسای جامع از نظر ما به عنوان راه اصلی استادانه برای مسئلهای دشوار جالب است. اما مسئلهای که فرضهای آن به نادرست بیان شدهاند، زیرا از صورت بزرگ اولیه (اصلی) ناشی نمیشوند. کلیسای جامع یک کار تجسمی نیست، بلکه یک درام است؛ مبارزهای است علیه نیروی ثقیل، که احساس طبیعتی احساساتی است. " (لوکوربوزیه؛ 1381: 207و208)
ادموند بیکن:
” معماری بیان فضا است به نحوی که در شرکت کننده، تجربه ی معینی از فضا در ارتباط با تجارب پیشین و آتی ایجاد کند.“ (بیکن؛ 1378 : 18)
رم کولهاس:
” معماری ترکیب مخاطزه آمیزی از توانایی و ناتوانی است.
که ظاهرا گرفتار "شکل دادن" به دنیا است. ذهن معماران برای فعال شدن ، بستگی به تحریک دیگران - مشتریان، اشخاص یا موسسات- دارد. بنابراین، تصادف، زیر بنای نهفته ی زندگی همه ی معماران است. آنها با سلسله ای از خواسته ها مواجه می شوند؛ با پارامتر هایی که آنها ایجاد نکرده اند، در کشورهایی که آنها به سختی با آن آشنا هستند، و در باره ی موضوعاتی که معماران فقط به طور مبهم با آن آشنا هستند، و منتظر روبرو شدن با مشکلاتی هستند که در مغز آنها تثبیت نشده است و این برای معماران بسیار تعجب آور است. معماری در تعریف، یک سرگذشت پر هرج و مرج است. ” (کولهاس؛ 1385: 2)
محمد منصور فلامکی:
” معماری، ایده ها و ارزش هایی را به وسیله ی سیستمی از علائم بصری بیان می کند.“ (فلامکی؛ 1380: 131)
منوچهر مزینی:
ایشان در مقدمه ی مفصلی که بر کتاب عرصههای زندگی جمعی و زندگی خصوصی نوشته است، شش عامل ارزشیابی معماری را مورد توجه قرار داده است: " این عوامل بر معماری تأثیر میگذارند یا از آن تأثیر میپذیرند و یا اصولاً اساس معماری را پدید میآورند. این شش عامل را به ترتیب زیر میتوان توصیف کرد:
“1- محیط: هیچ اثر معماری را نمیتوان و نباید بدون توجه به محیط طرح کرد و ساخت، زیرا محیط هم بر معماری تأثیر بسیار دارد و هم از آن تأثیر میپذیرد. مراد از محیط، در این بحث کلیه عوامل طبیعی و یا ساخته و پرداخته انسان است، که اثر معماری در جوار آن و یا در میان آن ساخته میشود.
2- مردم: در معماری اساسیترین عامل مردماند. از این رو، معنای هر اثر معماری بدین اصل وابسته است که این اثر معماری تا چه اندازه آسایش مردم را تأمین میدارد و در پاسخ به نیازهای ایشان کارا است. البته مردم نه تنها از نظر بیوگرافی: تعداد، جنس و ساخت و نکاتی مانند آن در معماری اهمیت دارند و در تحلیلهای معماری باید شناسائی شوند، بلکه نیازها، خواستها، عادات، اعتقادات، باورها و شیوه زندگی مردم در معماری اهمیت فوقالعاده و اساسی دارند.
3- امکانات: تمام عوامل اعم از کالبدی یا غیر کالبدی «ذات یا معنی» است که سبب تحقق یک اثر معماری میشود. هنگامی که امکانات شامل مصالح و روشهای ساختمانی میشود، از معماری جدائیناپذیرند. امکانات تنها ذاتی و یا کالبدی نیستند. امکانات مالی نیز ممکن است باعث تحقق یک پروژه معماری شود و یا آن را زنده به گور سازد.
4- اندازه ها و استانداردها: کتب و مراجعی که تعیین میکنند فعالیتهای گوناگون آدمی، از نظر معماری به چه میزان فضا نیاز دارد. همچنین بسیاری از عوامل معماری همچنان در و پله و سقف اندازههای معین و استاندارد شدهای یافتهاند. اندازهها و استانداردها در معماری از یک طرف در پاسخ به نیازهای کالبدی آدمی باید در معماری پاسخ گفته شوند، اما از تأثیر آنها بر روان آدمی غافل نباید بود. ممکن است یک فضای معماری به خوبی طرح شده باشد و واجد همه اسباب و وسائلی که برای آسایش زندگی لازم است مانند میز، صندلی، کولر و بخاری باشد، اما صرفاً به علت اندازه نامناسب خود و محدودیتی که ممکن است در آزادی حرکت و دید فراهم آورد بر ساکن خود فشارهای روانی وارد آورد.
5- نظم فضائی: معماری به حکم ماهیت خود در فضا تحقق می یابد و چون چنین است به نظم فضائی نیاز دارد. از این رو، هر چقدر خوب روابط اجزاء معماری را در دو بعد تنظیم کنیم، آن چه در حقیقت باید مورد توجه قرار گیرد روابط اجزای معماری در فضا و نظم آنها است. اما فضاها نه تنها باید پاسخگوی نیازهای مادی آدمی باشند، بلکه از تأثیر غیر مادی(روانی) فضاهای معماری نباید غافل بود. چون معماری باید مدام در پی آن باشد که علاوه بر آسایش بر یکنواختی و کسالت ناشی از زندگی عادی بر خور و خواب فائق آید، ایجاد فضاهائی که محظوظکننده باشد و روح و ذهن را بنوازد، اهمیت فوق العاده دارد. فضاهای معماری منشاء احترام، شادمانی، بیم، چیرگی، عبودیت، وحدت و کیفیاتی نظیر آن ها بوده اند.
اصطلاحاتی چون حجم های پر و خالی، فضاهای عمومی و فضاهای خصوصی، فضاهای باز و فضاهای بسته اکنون اصطلاحاتی شناخته شده در معماری هستند. از اهم وظائف معماری پدید آوردن سازمان و نظامی است که پیوند این فضاها را با مشخصاتی که ذکر آن گذشت، میسر دارد.
6- کیفیات هنری و بصری: ملاحظات زیبائی شناسی و کیفیات بصری از عوامل تجزیه ناپذیر معماری است. تمام نظریه هایی که معماری را فقط ساختن اعلام می کرد، اکنون مواجه با شکست شده است. معماری پیوندی نزدیک با تندیس گری دارد و نیز همانند موسیقی، هنری است که به بعد زمان بستگی دارد، پاره ای کیفیات هم در عرصههای تندیس گری و موسیقی معتبر است و هم در عرصه معماری. “