خلاصه سمینار آقای مهندس امیر مهدی خادمی در این جلسه به شرح زیر می باشد:
حکمت اشراق
حکمتی با آغاز پارسی و جوهر راستی و غایت نیستی
بررسی حکمت اشراقی ,حکمتی که در نهان ایرانیان جای دارد
این بررسی در سه منظر کلی قابل تشریح است.
- جایگاه فلسفه سهروردی در سیر فلسفه ایرانیان
- زندگی سهروردی, مسیری به سوی عروج
- حکمت اشراقی و مفاهیم وابسته
1.جایگاه حکمت اشراق در سیر فلسفه ایرانیان
بعد از حمله اعراب به ایران و شکل گیری حکومت های فاسد و ضعیف در ایران و شکل گیری طغیاان ها و انقلاب ها ی پی در پی ,طبع و روحیه پارسایان ایرانی که از ستیزه مدام گریزان بود ند, به زندگی آرام معنوی روی آوردند.ولی رفته رفته ار زهد سامی آنان کاسته شد و به همه خدایی لطیفه که ریشه آریایی داشت تبدیل شده و به موازات جریان استقلال ایران که به آرامی قوت می گرفت پیش رفت و در همین اثنا تصوف در ایران جان گرفت .
منابع موثر در شکل گیری مبانی صوفیزم در ایران.
1- مسیحیت
2-زردشت
3-هندوان
4-نیو افلاطونیزم
نحله های حکمت صوفی:
1- اصحاب اراده
2- اصحاب جمال
3- اصحاب نور یا فکر:
این نحله متعقد بودند که ذات حقیقت نور یا فکر است.
چگونگی شکل گیری مبانی فکری اصحاب نور
در اثر پیوند الهیات اسلامی با روش های جدلی یو نیان و نقد فلسفه یونانی و رهایی فکری که در پی ان ایجاد می شود شهاب الدین سهروردی سنن ایران باستان را با افکار و سنن اسلامی همساز می کند و حکمت اشراقیه با ریشه بس طولانی دوباره در ایران دوباره زنده می شود. و سهروردی به حکمتی دست می یابد که حکمت اشراق نام می گیرد.
تعریف کلی حکمت اشراقیه:
حکمت اشراق حکمتی است مبتنی بر تابش و اشراق.و اسا سا از نور صحبت می کند .
حکتی است غیر رسمی در برابر حکمت رسمی و حکمت اهل خطاب است در برابر حکمت اهل بحث .حکمت ایمانی است در برابر حکمت یونانی.
2.مسیر حکمت آموزی در زندگی سهروردی:
مرحله اول: علم اموزی (از کودکی تا جوانی)
مرحله دوم: قلندری
مرحله سوم:رسالت ارشاد مردم و مبارزه
مرحله چهارم:مرگ و ادامه حیات و تکامل نفسانی
کودکی:دیدن یک خواب.او یک بال داشت در حالی که تصمیم داشت پرواز کند به زمین می افتاد.
جوانی: سفر به اصفهان و شروع دوره جدیدی ار علم آموزی
سهروردی در زمانه ای زیست می کرده است که منطق و فلسفه در تحریم بوده اند و سنت همواره از آینده گرایی می ترسیده و علوم عقلی جز برای افراد صالح تدریس نمی شده است.
و مناظره او در برابر استاد خویش درباره تعریف مجهول او را دلسرد میکند از ادامه علم آموزی در اصفهان.
باز گشت به سهرورد
حرکت به سمت مراغه و آشنایی با پیر مردی که به اتشکده آذر گشسب می رفت و صحبت از بزرگمهری که دانستنی های زیادی برای آموختن دارد. و حرکت به سمت آتشکده و ملاقات با مغ و شروع مباحث
مغ از عقاید خویش می گوید. :در دل شعله های عشق برافروزید و از خاک بالاتر آیید و با روشنایی وضو سازید و نماز نور بخوانید تا نورانی شوید و از ظلمت رهایی یابید.
او در آتشکده آذر گشسب در سه نشست با مغ معارفی را می آموزد که مبنای زندگی فلسفی او می شود و در حقیقت یک بال دیگر او در این مکان بر روی دوش او شروع می کند به رشد .
جلسه اول:مغ می گوید در حکمت خسروانی منشا جهان مینوی پاک است و مینو یعنی خرد و در این حکمت جهان از فروغ سرشار و خرد پدید آمده است
در حکت خسروانی توحید یک اصل مسلم است و شرک و ثنویت جایگاهی ندارد. اهورا مزدا خدای یگانه است و یعنی دانای بزرگ و فرشتگان دیگر که مجازا ایزدان نام دارند هرگز همردیف اهورا مزدا نیستند.
جلسه دوم: رهایی از بدن : داشتن روزنی به مینوی پاک نیازمند تلاش و کوشش است و ریاضت و مجاهدت است زردشت خود در 30سالگی به سبلان رفت و به عزلت و خلوت نشست تا سرانجام به الهام و وحی دست یافت.و آنجا که انسان بوسیله خره ایزدی به شهود برسد دیگر کفر و ایمان وجود ندارد.و آگاهی عین حقیقت است.و با پندار نیک .گفتار نیگ و کردار نیک و اذکار است که می توانی به شهود دست یابی . آشنایی با شهود
جلسه سوم. در تعالیم مغان جهان هستی مجموعهای از نور و ظلمت است و تمامی جوهر های نوری آسمانی اند.
جو هر های نوری ------- جهان مینو
عالم جسمانی عالم ظلمت است .آن را گیتی می نامند .
فره وشی لطیفه ربانب موجودات است پندارنیک .گفتارنیک و کردار نیک باطن انسان را جلا میدهد.
سخن آخر اینکه: تعالیم حکمای خسروانی با اشاره و رمز است و رمز با تکامل روحی بدست می آید و نه با بحث و اساسا ذوقی هستند.
وارد شدن یه خانقاه شیخ طاهر و اشارت او مبنی بر اینکه به فکر اسرار آسمان باش و نه به فکر آسمان
سهروردی در پی آشنایی با شهود کنجکاوانه به ربط دادن مسایل می پردازد و به دنبال حقیقت و بال پرواز است.
عالم مسلمان و عالم زردشتی برای او فرغ نمی کند.
حرکت به سمت مراغه و شرکت در کلاس های مجد الدین جیلی و بحث در کتاب اشارات ابن سینا .استاد بیان می دارد که واجبالوجود هستی محض است سهروردی و فخرالدین رازی هر دو می گویند که چیستی جای هستی را نمی گیرد. جز در واجب که چیستی همان هستی است ....که استاد در پایان می گوید واجب از جنس نور است.نور جوهری ! ! ! !
ملاقات با درویش غریبه در خانقاه و اشارت درویش بدو مبنی بر اینکه تو گرفتار قیل و قال بحث شده ای و از خود فاصله گرفتی و بدو می گوید دردسر استادی کمتر از شاگردی نیست.
به خواب دیدن ارسطو و سوال لز او در مورد علم الهی
ترک مراغه و حرکت به سمت مراغه و شروع رسالت او برای آموزش مردم مبارزه با سیستم سیاسی و اصلاح علم
شرکت در جلسات مناظره که منجر به صدور حکم مرگ او می شود .
او در این جلسات اذعان می دارد که علما آنچه که ندارند درد دین است و بد خوا هی ایشان را نیز بر می انگیزد.
او بر یکتا پرست بودن ایرانیان تاکید می کند و ثنویت را از سنن ایرا نیان رد می کند و بیان می دارد ایرانیان از ابتدا موحد بوده اند .
3.حکمت اشراقی و تاملی بر مفاهیم وابسته:
حکمت جدلی:
در این نوع حکمت که بر پایه نظام محدود و چهار چوبی ارسطو است. که بوسیله استدلال و قیاس و انتظام دلایل است.
حکمت ذوقی:
عبارت است حکمتی است که بر پایه شهود و حکمت ذوقی است. و رسیدن به حقایق از راه انواراشراقیه که پی در پی در آید. تا نفس آدمی از بدن جدا گردد و تعلق آن به انوار مجرد آشکار گردد.و نقش ها پذیرد .مانند آینه که در مقابل صورت زیبا قرار می گیرد.اساسا در این حکمت فرد می بایست به علم مختلف آشنا باشد و فلسفه ارسطویی را نیز بداند اما کشف حقایق امور تنها با منزه کردن تن از گناه بدست می آید.و آدم می بایست ریاضت بسیار کشد.
تفاوت های حکمت جدلی و ذوقی:
- در نظام حکمی ارسطو طبق بندی و جود دارد و تفکر به سبب چهار چوب ها یک بعدی است.در نظام فکری او علم سیاست مخصوص آقاها است و به برده ها تجویز نمی شود.و با روش فکری او نمتوان به حقایق عالم متافیزیک دست یافت. در حالی که در حکمت اشراقی راه بر همه باز است اما هرکس را یارای تحمل سختی راه نیست. و هیچ اندیشه رد نمی شود و به تعداد نفوس تعدد اندیشه و جود دارد.
حکمت اشراقی و تاملی بر مفاهیم وابسته:
حکمت نیو افلاطونی: در کلمات شیخ اشراق کلماتی از افلاطون نام برده شده است. و او افلاطون را بانی حکمت ذوقی نزد یونانیان می داند. و اگر چه موسس اصلی آن را پیامبر ایرانیان زردشت می داند.و ذوق هنری او در تمام شیون نمودار است. به عنوان مثال در باب هنر : هنر هیچگاه متاثر از عقل نمی باشد .و بلکه متاثر از وحی و الهام هستندو هنرمند کسی است که به اتکا الهام و وحی اشیا را بیافریند.
حکمت ایرانیان:شیخ اشراق موسس اصلی این حکمت را زرد تشت پیامبر بزرگ ایرانیان می داند. و در جای دیگر بیان می دارد که ( اصولا قواعد و ضوابط اشراق در باب نور و ظلمت که را ه روش حکما و دانیایان سرزمین پارس است.به مانند جاماسبت و فرشاد شور و بوذرجمهر و کسانی که پیش از ایرانیان بودند.)و قاعده نور و ظلمت که اساس حکمت اشراق است و نه اساس قاعده گبران کافرو نه مانیان ملحد و نه آنچه به شرک کشاند.
عقل در کنکاش های سهروردی: ابه نظر سهروردی اگر کسی تصمیم دارد که به فلسفه متعالی راه یابد می بایست با فلسفه ارسطیی و علم و منطق و ریاضیات و تصوف به خوبی آشنا باشد.و ذهن خود را از گناه پاک کند.و رفته رفته بر ذوق حسی درونی دست یافته که یافته های عقل را تصیح می کند و به نظر او عقل بی یاور قابل اعتماد نیست.و با ذوق است که شک از کار می افتد.
شاخه های سه گانه حکمت اشراقی:
الف : بود شناسی:اصل نهایی وجود نور قاهر است و تجلی ذات نور است.
انواع نور:
1-نور مجرد .هستی به خود نمی گیرد و هرگز به چیزی جز خود تعلق نمی گیرد.
2- نور عارضی: این نور می تواند به چیزی جز خود تعلق یابد .مانند ستارگان و در حقیقت نور عارضی خود انعکاس از نور قاهر است وبرای بقا خود محتاج واسطه است.
رابطه نور مجرد و نور عارضی رابطه علت و معلول است که به اقتضا ضعف خود بصورت علت و معلول در آمده و در واقع همان علت است.
نور عارضی از خود اشیا جدا هستند .زیرا اگرجدا نبود گرفتن نور عارضی در آنها تغیرات ایجاد می کرد.
جهان شناسی: 1
.هیت های مختلف ظلمت معلول نور مجرد اند که با پرتو پاشی خود موجب تکثر حوزه های وجود می شوند.وهیت های که در جز تمایز اجسام از یکدیگر ند و در ذات ماده مطلق جای ندارد .که اگر اینطور بود همه اجسام همشکل بودند.
2. هیت های مختلف از فعالیت نور مجرد بر می خیزد.نور مجرد تنها علت هیت های مختلف نور است .بلکه علت هیت های ظلمت هم است.
3. جسم کاملا وابسته به نور قاهر است.
مثال های سهروردی در مورد.............................. لکه سیاه بر سفیدو نحوه دیدن اشیا و چرخش حشرات در تاریکی بر دو نور
روان شناسی:
او مبادی روان شناسی خود را از نظریات پور سینا می گیرد.
از نظر او تکامل روحانی مراحلی دارد که به شر ح زیر است.
من هستم.(خود پرستی)
2. تو نیستی (مجذوب اعماق خود می شود)
3. من نیستم.(به دنبال مرحله قبل است.)
4.تو هستی .(نفی مطلق و اثبات تو)
5. من نیستم و تو هستی(تکامل نفس با مرگ پایان نمی پذیرد و ادامه دارد.)
نتیجه گیری:
1. چرا سهروردی کشته شد...
2. وحدت بین ادیان.......
3. تصویر سازی برای ایرانیان,سهرودی تصویری از یک ایرانی
4. ساختار نگراییدن در سهروردی به جای ساختار شکنی و خوشی به جای سر خوشی
منابع:
سهروردی ,شیخ شهاب الدین, حکمه الا شراق ,سید جعفر سجادی,چاپ هشتم , انتشارات دانشگاه تهران ,1384
اقبال لاهوری , محمد , سیر فلسفه در ایران, آریانپور,چاپ اول , انتشارات نگاه 1380
یثربی سید یحیی ,قلعه و قلندر, چاپ پنجم,نشر قو1386,
سجادی سید جعفر,شرح رسایل سهروردی,چاپ اول,پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی1376,