۱۳۸۸ آذر ۲۷, جمعه

دیدگاه شرق به معماری
معماری مفهوم تبلور موجودیت نیاز انسان در حرمت امنیت است.انسان نیازمند و انسان بی نیاز بحث ایجاد و چگونگی فضاهای معماری می نمایند.نیاز انسان به ابزار جهت راحت تن، مفهوم تمدن است، ابزار و چگونگی عادات قومی تلقین اشکال را می دهد.
قبل از این که به این عادات توجه نماییم، باید انسان را مدنظر قرار بدهیم، اندیشه شرق و تربیت اصیل شرقی که از اشرافیت خاص آدمی برخوردار است، انسان و زوایای مخفی او را شاید بیشتر از دیگر اقوام به میدان نفوذ و شناخت آورده است، آنچنان که برای هر حرکت و رفتاری نامگذاری نموده و هم چنان که روشن است هنگامی نامگذاری می گردد که آن فعل و یا واقعیت رفتاری حداقل برای گروهی معین روشن باشد تا در کلام جهت ناصواب را بخود نگیرد تا شنونده در تداعی ها سرگردان نگردد، بلکه اعلام تجربه مشابه باشد و هادی به درک حقیقی موضوع گردد.این گونه شناخت از دقت و توجه والایی برخوردار بوده و نشانه آنست که تا چه اندازه متفکرین شرقی در گذشته رفتارهای انسانی را مورد توجه داشتند و آن را با چه دقتی مورد بررسی و تحلیل و تجزیه قرار داده اند.واقعیت این است که آدمی بر اساس آنچه که معتقد است رفتار می کند نه به آنچه که نمود به کلامی می نماید. غزالی در این مورد توجه شایانی نموده و بررسی او باور اندیشه است.عوامل مؤثر در رفتار آدمی در این محدوده فارغ از بررسی و اعلام است اما نه این که مورد بررسی قرار نگرفته باشد. این مطلب خود یک شاخه علمی است، و دارای نظریه های فراوانی می باشد که بعضی از آن مورد توافق بوده و بعضی دیگر از آنها در بوته آزمایش قرار گرفته است و تعدادی از آن هم مورد اختلاف است. به هر حال، زمانی تحت عنوان ریشه رفتار به نام روانشناسی و زمان به عنوان رفتار شناسی و دیگر عناوینی که به خود اختصاص داده، شناخته شده بود، مثلا": رفتار گروهی در علم جامعه شناسی مطرح می گردد و مسایل آن مورد توجه است.

این مقدمه کوتاه برای مطرح نمودن این موضوع است، که معماری لباس رفتار فردی و گروهی یا قومی است، و نیاز مشترک شناخته شده گروهی یا قومی عنوان فرهنگ را دارد. یا به زبان دیگر فرهنگ، کردار یک قوم است. داد و ستد باورها بین اقوام به هر گونه که باشد، اگر مؤثر واقع گردد باعث تغییر کردار قوم می گردد، که نمود آن تغییر فرهنگ است. اگر این تغییرات برای توسعه انسان باشد مثبت بوده و اگر تأثیر آن جهت نزول نفس باشد، منفی است. این عوامل خود موضوع بحث روز است، البته بهتر است که شخص با ارزشهای محدود خویش حکم به کلیت ندهد، مطلب این است، که محک و مقیاس مورد نظر حداقل واقع بینانه باشد، تا عناوین مورد بحث با آن ارزیابی گردد. نظر از واقع بین بودن این است که سلیقه شخصی یا ارزشهای محدود فردی، عامل ارزش گذاری نگردد، زیرا که ارزشهای محدود متأثر از فرد محدود نمی تواند که حکم کلی نامحدود در جهان فیزیک (ناسوت) را داشته باشد.نظر از این مطلب نه این است که انسان را از محدوده قضاوت خارج کنیم، نه، بلکه یادآور می گردد، مطلب شناخت ردیف ارزشهای دو انسان است، یکی بی نیاز (انسان کامل و مکمل) دیگری همه نیاز، یکی در آرامش مطلق، دیگری متردد در باربری نظرات، هر دوی این انسان صاحب نظر و قضاوت است، فرق مطلب این دو انسان در ماندگاری کمی و کیفی است، حکم یا نظر اولی در بی زمانی است، و تغییرات در مباحث او راهی ندارد (اصل علم)، دیگری مدت ماندگاری نظراتش یا حکمش به ساعت است، یعنی خود عین تغییرات است، یا به زبان دیگر پایه ثابتی برای اظهار نظر ندارد.
حال اگر پذیرفته شده باشد، که معماری لباس متجسد این رفتار ها است، بدون تردید، باید مفهوم اصالت معماری را در اصالت انسان ها جستجو کرد، و این انسان شاخص است که شخصیت او در مفهوم علم، عامل شده و به لباس قومی خود اصالت می بخشد. اقوام یا اجتماع انسانی همیشه متأثر از وجود ارزشمند این گونه شخصیتهای بارز بوده است. شاهد و شاخص مطلب، وجود ارزشمند انبیاء و اولیاء است که سنتهای رفتاری و نظام حقوقی شرق و غرب متأثر از وجود ارزشمند آنهاست. زیرا وجودشان، کاشف روابط نظام حیات بوده و آن را به صورت هدیه برای تعالی، با عناوین به بشریت عرضه نمودند، و آن بدون کم و کاست است، چون کشف بدون تعلق من می باشد، لذا آن عین وجود است، خلاصه کلام این که وجود از قوانین خودش پاسداری می کند، زیرا که این چنین برپا است. پس باید ابدی باقی بماند. از آنجایی که وجود لایتناهی است، عناوین ارایه شده مجرد این کاشفان همت بلند، در بیان وجود، در حد درک اجتماع بوده، که رابطه مستقیم به شناخت و نفوذ آن جامعه در قوانین وجود دارد. لذا آن بیان مجرد نسبت به این رابطه جلوه های گوناگون می نماید، در حالی که موضوع یکی بیشتر نیست.
حال باید عنایت به مفاهیم، لباس و رنگارنگ نام از میان محو گردیده، و اصول همیشه پایدار حقیقت نمودار می گردد.پس از این مقدمه کوتاه، می توان گفت که شرف معماری بی اغراق بیان شرف انسانی است که خلاصه ای از آن در این تأمل ارایه شد.پس معماری فقط ایجاد یک اطاق ساده یا مکعب نیست، بلکه گاهی با حفظ توجه، می توان یک اطاق ساده و بی پیرایه را ملاحظه داشت، که عظمت حیات در آن زاویه در عشق ابدی و ازلی بایزید بسطامی ملاحظه نمود. یا این که از اردبیل، تجلی شیخ صفی که هنر اصفهان، توسعه و تذهیب آن است، میراث فرهنگ بشری گردد.این مثال به شاهد برای تجلی نفوذ ارزش انسان والا، در معماری و اثر آن در فرهنگ قومی و هنری، ارایه شد.
بهتر است، شناخت محدود در حیطه مسایل معماری، فتوای نقض دیگر موارد امکانی را ننماید، بمانند تجلی قدرت در معماری ......با نگرشی دیگر، معماری جایگاه ارایه صفتهای موصوف انسانی بوده، اعم از ثروت، قدرت، هنر، ظلم، عدالت ........... بوده، و در بعضی مواقع تداخل چند یا چندین صفت عنوان شده و تاریخ آن را به عنوان دوره های معماری ثبت نموده است، که البته بررسی اجزا موضوعی آن، تقاضای بضاعت های علمی خود را دارد. به خلاصه، از این رو است، که امروزه مراکز آموزشی معتبر جهانی در خصوص معماری فقط به یک رشته بسنده نمی نمایند، و از این رو می توان ردیف موضوعهای معماری را به صورت خلاصه بیان نمود. معماری هنر، معماری نور، معماری اقتصاد، معماری بازسازی، معماری فرهنگی، معماری بهداشتی، معماری اقلیم، معماری داخلی، معماری زیست محیطی، معماری فضاهای سبز، معماری محیطی، معماری ارگونومی ...............امکان شناخت حجم اطلاعات نظری و علمی هر یک از این عناوین بیان یک دوره آموزشی است، مفهوم این است که اطلاعات زیر فصل موضوع چنان نافذ و گسترده در موضوع شده است، که در حوصله یک رشته علمی نمی گنجد. لذا در فاصله زمانی معین امکان انتقال تجربه و اطلاعات به دیگری را از دست می دهد. از این رو تقسیم بندی های کنونی ایجاد گردید، تا هر نفر در دوره زمانی معین توان فراگیری را داشته باشد.ناگفته نماند قرابتهای موضوعی در ساختار معماری جز مسایل آموزشی لاینفک است، مانند: آموزش سازه، تأسیسات ......... که جز آموزشهای اصلی است. یک معمار مفاهیم ایمنی را در کمیت و کیفیت می سنجد یعنی نه فقط به امنیت فیزیک ساختمان می اندیشد، بلکه به ایمنی رفتار که عدم آن تخریب فرهنگی با آن است، هم می اندیشد. زیرا هم چنان که معلوم است دیوارها، راهروها، فضاهای باز و بسته یک واحد یک مجموعه تلقین رفتار و عادت می کند که به تکرار نام دیگر آن سنت است.
حال اگر رعایت نحوه جایگزینی یا ردیف نمودن اجزا معماری که با سنتهای اخلاقی و انسانی همراه نباشد را بنماییم قطعا" عمل تخریب فرهنگی را به جای آورده ایم.رعایت مفاهیم سنت هم نوا در اجرا معماری شرط بوده تا تربیت تلقینی قومی، اعم از پیرو جوان رعایت شده باشد. ولی متأسفانه ناهمگونی آن چنان شده که کمتر جوانی است که یاد ایامی را که در منازل گذشته خود پیموده است، به یاد بیاورد، زیرا که از توان تطبیقی انسان در قالب سازه های اجباری سوء استفاده شده است. در نتیجه هیچ همنوایی بین تربیت مدرسه، خانه و فضا وجود ندارد، که هیچ، بلکه مفاهیم این عناوین عامل مخدوش نمودن یکدیگر هم هستند. پس می توان گفت که بار مسیولیت فرهنگی و اعتلای یک قوم، یک ملت، در نحوه کار طراحی معمار است.امید است که این حرفه با همنوایی با دیگر علوم ارزشمند، مسیولیت اعتلای حرفه خود را که همانان زیر مجموعه مقام والای انسانی است را به انجام برساند.