۱۳۸۸ آذر ۲۷, جمعه

مبانی نظری

از برجسته‌ترین جریان‌های هنری موضوع‌گرا در جنبش هنری معاصر است که همگام با جنبش‌های فمینیستی شکل گرفت.
نخستین بیانیه‌های این جنبش در آمریکا، در ابتدای
دهه ۱۹۷۰ شکل گرفت. زنان هنرمند و تاریخ‌نویسان هنر زنان مجموعه پرسش‌هایی را درباره رابطه هنر و زنان عنوان کرده بودند. هنر جدید فمینیستی اختلاف عمیقی با آن نوع هنر زن‌گرا که تا آن هنگام در عرصه هنر معاصر جهان رایج بود دارد. هنر فمینیستی به جای آنکه صرفا بر ضمیر هنرمند تمرکز کند، به مجموعه عوامل تاثیر گذار بر اثر هنری توجه دارد. این نظریه هنری، ارزیابی و نقد هنر را در صورتی درست می‌داند که در ارتباط با سایر پدیده‌ها و در تمامیت مستقل و منفک اثر باشد. هنر فمینیستی از آن رو جریان هنری جدیدی محسوب می‌شود که هنر زنان را از کنج خانه درآورده و وارد عرصه عمومی می‌کند، همچنین آن را ثبت و مستند می‌سازد و قابل نقد و بررسی. هنرمندان فمینیست امروزه اغلب از رسانه‌های بیانی و هنری جدید و کم‌تر متعارف استفاده می‌کنند و سنت‌های رایج نقاشی و مجسمه‌سازی را به چالش می‌کشند؛ ابزارهایی نظیر هنر چیدمان، هنر ویدئو و هنر اجرا.
(تاریخ یک ملت مانند گلزاری است که مردمان هنرمند و حساس، گل‌های زیبای آن می‌باشند)

گوستاو لوبن

سوم ماه مه ۱۸۰۸ اثر برجسته فرانسیسکو گویا است که بین سال‌های ۱۸۱۴ تا ۱۸۱۵ و تنها در وقفه‌ای دو ماهه با دوم ماه مه ۱۸۰۸ خلق شده‌است. در این اثر، تیرباران شهروندان مادریدی توسط سربازان امپراطوری فرانسه در خلال سال‌های اشغال اسپانیا به دست ناپلئون به تصویر کشیده شده‌است.