در آخرین سالهای قرن گذشته دنیای هنر اروپا با تولد هنر نو یا آنچه معمولاً آرت نوو نامیده می شود، غافلگیر شد. این جنبش هنری در نمایشگاه پاریس در سال 1900 به اوج خود رسید و درست پیش از جنگ اول جهانی محبوبیت خود را از دست داد. در ابتدا این جنبش مظهر دوره بی شرمی و انحطاط پنداشته میشد، ولی آرایه پرزرق و برق، پیچ پیچ، مواج و طبیعت گرایانه این سبک به دستاوردی چشمگیر در عرصه نوآوری و خلاقیت نایل شد. التقاطی گری قرن نوزدهمی که در آن زمان هنوز سلطه اش را حفظ کرده بود، سرچشمه الهام بود، ولی چیزی نگذشت که آرت نوو در تجلیات متعددش در کشورهای مختلف زبان خاص خود را پیدا کرد. این سبک تحولات جداگانه و متعدد هنر و معماری دوره 1910-1880 را در بر می گیرد.
تلاش آن مشخص کردن سبکی پیشرو و مدرن در زمانه ای بود که رفتار و روحیات جامعه دستخوش دگرگونیهای مهمی قرار گرفته بود و ایده های نو در علوم و تکنولوژی مشهود بود و هر دوی اینها را می بایست به شیوه های جدیدی بیان کرد. اساساً هنرهای نو نشانگر آزادی فردی تازه به دست آمده بودند. بعلاوه تمایل به دیدگاه نئوکلاسیک یا گوتیک نیز وجود داشت، بسیاری از طراحان در جستجوی الهام، به طبیعت و بیان اشکال طبیعی از طریق کاربرد چوب ( طراحان مکاتب نانسی، گلاسکو ، پاریس و وین )، شیشه و معجزه ساختمان آهنی ( چه به صورت فرم دار – آهن چکش خور – چه به شکل چدن )، روی آوردند.
معمارانی چون ویکتوراورتای بلژیکی (1947-1861 ) اجرای دهنه های بزرگ از چدن با اشکال تزیینی را کشف کردند ( با کار مهندسان متقدمتر مقایسه کنید ) برای مثال ، لینوواسیون استور در بروکسل (1900) در اثر چارلزرنی مکینتاش (1928-1868) در گلاسکو و یوزف ماریا اولبریش (1908-1867 و یوزف هوفمان (1956-1870) در وین ، علاقه به اشکال هندسی مشهود است که در نوآوری دست کمی از آثار فوق ندارد اما به اندازه آنها حاکی از شیفتگی نیست.
آرت نوو زمینه پرورش رهیافتی نو به فرد گرایی در طراحی، و همچنین استفاده به موقع از ترکیب فلزف شیشه و سازه های در عین حال تزیینی را فراهم آورد.