۱۳۸۷ مهر ۲۷, شنبه

ویتروویوس

مارکوس ویتروویوس

"در عهد باستان نقد معماری پیش رفتی بسیار کمتر از نقد در عرصه نگارگری و پیکرتراشی داشت. این وضعیت در طول سده‌های بعد نیز ادامه یافت. به نظر می‌رسد که علت عمدة این پدیده، دشواری شناخت تمایز بین فعالیت‌های معماری و ساختمان سازی باشد.
ارسطو معماری را هنری مفید می‌شناسد، زیرا خانه که به طوری عادی محصول معماری است، انسان را از ناملایمات طبیعی مصون می‌دارد. تقلیدی نبودن معماری باعث شده است که همچون نگارگری و پیکرتراشی هنر تلقی نشود. حداکثر چنین درک شده است که در معماری به اثر مفید، ارزش زیبایی تزئین نیز افزوده شده است. "(لیونلو ونتوری؛1384: 56)
" ارسطو میان عناصر، علل و اصول تمایز قایل بود. برای تعیین اصول معماری خوب راه منطقی این خواهد بود که اول عناصر معماری را تعریف کنیم، دوم اینکه علمی که خوب بودن را شکل می‌دهد، کشف کنیم و پس از آن است که با ترکیب این دو مورد آنها را بعنوان اصول معماری خوب کنار هم قرار می‌دهیم."(کاپن؛ 1383: 353)
ویتروویوس با بستری که از اندیشه های فیلسوفان یونانی از جمله افلاطون و ارسطو بوجود آمده بود، به تدوین نظریه معماری پرداخت. او در قرن اول بعد از میلاد کتاب «ده کتاب معماری» را نوشته است که در نوع خود بسیار واجد اهمیت است.
" ویتروویوس ضمن تصدیق نوشته های معماران یونانی بویژه پیتیوس و هرموژنه در تدوین دیدگاههای او در خصوص معماری، بر اهمیت آموختن فلسفه و موسیقی توسط معماران بسیار تائید کرد. او ضمن بیان آشنایی خود با آثار سیسرو، لوکرتوس و دارو اشاره‌ای داشت بر اینکه این نویسندگان رومی در ارائه آثار خود بطور آشکار از ادبیات یونانیان الگوبرداری کردند. در سراسر کتاب ویتروویوس به نظرات فیثاغورث، دموکریتوس، افلاطون و ارسطو اشاره شده است."(کاپن؛ 1383: 80)
"ویتروویوس- همان گونه که خود با افتخار ادعا می‌کند (کتاب چهارم، مقدمه)- اولین کسی بود که کل رشته‌ی معماری را تحت قاعده‌ای سیستماتیک درآورد."(بانی مسعود: 1384، 67) او در کتاب «ده کتاب معماری» آورده است:" من قوانین مشخصی را تنظیم کرده‌ام که شما با مطالعة آنها می‌توانید کیفیت ابنیه‌ای را که تاکنون احداث کرده‌اید و همچنین آنهایی را که قرار است احداث کنید، مورد قضاوت قرار دهید؛ چرا که من در این رساله اصول معماری را ارائه داده‌ام."(بانی مسعود؛ 1384: 69)
این کتاب که از ده فصل تشکیل شده، دارای مباحثی به شرح زیر است:
کتاب اول: آموزش معمار، قواعد کلی تکنیکی و زیبایی شناسی پایه. بخش های فرعی معماری، مکان یابی شهر، دیوار های شهر، جهت یابی خیابان ها با توجه به باد ها و ... . کتاب دوم: منشا خانه ی مسکونی، مصالح ساختمانی. کتاب سوم: ساخت معبد. کتاب چهارم: انواع معبد: نظام‌های ستون گذاری، نظریة تناسب. کتاب پنجم: ابنیة عمومی، با اشارة خاص به تئاترها. کتاب ششم: خانه های شخصی. کتاب هفتم: کاربرد مصالح ساختمانی، نقاشی دیوار و رنگ‌ها. کتاب هشتم: آب و تدارک برای ذخیرة آب. کتاب نهم: ساعت‌های خورشیدی و آبی. کتاب دهم: ساخت ماشین آلات
ویتروویوس در بخش اول کتاب دوم، نظریة خود را در مورد اصول معماری ارائه داده است: "نخستین خانه ها نمونه برداری از اشکال طبیعی (پناهگاه، لانه پرندگان و غارها) بوده‌اند، چرا که بشر از طبیعت پیروی می‌کند و از طبیعت می‌آموزد."(Vitrovius;1960 :69)
او معتقد است که معماری اولین هنر و علمی است که ایجاد شده است و از این رو برتری خاصی در میان سایر هنرها دارد. " در بخش اول کتاب نهم، وی گیتی و سیارات و جهان را به صورت طرحی معماری توصیف می کند که در آن قوانین گیتی و معماری به طور آشکار و به صورت همانند و یکسان مورد ملاحظه قرار گرفته‌اند. این دیدگاه اساس و پایة بیانات بعدی در باب معماری و خداوند- به عنوان معمار جهان- فرض ‌شده است: «دوس آرکیتکوس ماندی» به عنوان خداوند و معمار به عنوان خدای دوم «آرکتیکوس- سکندوس دوس» مطرح شده است.
او در بخش اول کتاب نخست خود، معمار را همانند صنعتگر می‌نگرد و معتقد است که معمار باید در صناعت و نظریه پردازی استاد باشد. صنعت ایده‌ای است که به واسطة مفاهیم عملی تشخیص داده می‌شود. ویتروویوس تحصیلات وسیع و متنوع را برای معمار ضروری می‌داند. این تحصیلات در زمینه‌هایی هستند که مشاغل مختلف مربوط به معماری اقتضا می‌کند." (بانی مسعود؛ 1384: 71)
اما مهمترین نظریه ی ویتروویوس که از آن زمان تا کنون، به روش های مختلف مورد بحث قرار گرفته، مطرح کردن سه اصل آسایش، استحکام و زیبایی، به عنوان اصول معماری است. او در فصل سوم کتاب اول بیان می‌کند، معماری باید به سه اصل وفادار بماند. فیرمتیاس[1]، یوتیلیتاس[2]و ونوستاس[3]. (Vitrovius;1960 :16)

[1] Firmitas
[2] Utilitas
[3] Venustas

مقولة اصلی ونوستاس به شش نظریة عمده تقسیم می‌گردد، که از میان آنها فقط دیستریبیوتیو[1] در زمره ی کارایی نیز می‌آید. ویتروویوس برخی مواقع به این ایده‌ها اسامی لاتین می‌دهد و بعضی مواقع وقتی مترادف مشخص لاتین ندارد، از اسامی یونانی استفاده کرده است: 1) اوردیناتیو[2] 2) دیسپوزیتیو[3] ،3) اوریتمیا[4] ،‌4) سیمتریا[5] ، 5) دکور[6] ،6) دیستریبیوتیو[7].
برخی از تعاریف ویتروویوس که در درک این نظریات مشکلاتی را ایجاد می‌کند، با شرح و تفسیر در زیر آورده شده‌اند: اوردیناتیو[8]: متناسب کردن جزئیات در بخش‌های جداگانه ساختمان، و خارج از تناسبات است. اوریتمیا[9] که حاصل تناسبات معقول و تأثیر تناسبات در نقطه دید ناظر است. این مورد کمابیش به مفاهیم مدرن هارمونی و هماهنگی ارتباط پیدا می‌کند. سیمتریا[10]: «تقارن» عبارت از هارمونی ناشی از بخش‌های تشکیل دهندة ساختمان است و عبارت است از مجموعه بخش‌‌های مجزای ساختمان که به فرم، کلیتی متناسب و پایدار می‌بخشد. مفاهیم اوردیناتیو، اوریتمیا و سیمتریا جنبه های متفاوتی از پدید ه ی زیباشناسی ساختمان هستند. ارودیناتیو به عنوان اصل اولیه، سیمتریا به عنوان نتیجه و اوریتمیا به عنوان تأثیر توصیف می‌شود. دکور[11] ظاهر صحیح ساختمان، بدین معنی که ساختمان با کاربردی که دارد، متناسب باشد؛ بخصوص در ساخت معبد، دکور به اقتضای فرم و محتواست، نه آرایش‌ها و تزئینات بکار رفته. به کارگیری دستورالعمل ها نیز تحت همین نظام صورت می‌گیرد. دیستریبیوتیو[12] عبارت است از ادارة ممتاز مصالح و سایت همراه با دقت و اقتصاد در محاسبه هزینه های ساختمان و نظایر آن.
دیستریبیوتیو در یک جمله عبارت است از: ساختمان ها باید به گونه‌‌ای طراحی گردند که متناسب با نیازهای ساکنان آنها باشند."(بانی مسعود؛ 1384: 71و72)

" شش ایده بنیادین ویتروویوس به سه دسته تقسیم می‌شود:
1) اوردیناتیو، اوریتمیا، و سیمتریا جنبه های متفاوت تناسبات ساختمان را مشخص می‌نمایند.
2) دیسپوزیتیو مربوط به طرح هنری است که انعکاس و ابداع لازمة آن هستند.
3) دکور و دیستریبیوتیو به کاربرد مقتضی دستورالعمل و ارتباط بین خانه و ساکنان مربوط می‌باشند.
از نظر ویتروویوس تناسب شرط لازم اوردیناتیو، اوریتمیا و سیمتریا است. از نظر وی تناسب، ایده ی اولیه و نظریه زیباشناسی ساختمانی نیست، و به طور کلی یک ارتباط عددی است، و نه تأثیر برخاسته از به کارگیری آن. جملات کلیدی ویتروویوس در باب تناسب در فصل اول کتاب سوم آمده است که در آن، موضوع ساخت معبد را برای نخستین بار مطرح می‌کند. طراحی معابد بر پایة تقارن است و معماران باید از این قانون تبعیت کنند. این امر از تناسب که یونانی ها به آن انالوجیا[1] می‌گویند، ناشی می‌شود. وقتی همه ی بخش های ساختمان در کل بر پایه ی یک واحد منتخب واقع شده باشند، که به عنوان پیمون (مدول) مورد استفاده قرار گیرد، تناسب ایجاد می‌شود. تقارن از این جا محاسبه می‌شود و استنباط می‌گردد. چرا که بدون تقارن و تناسب هیچ معبدی نمی‌تواند طرحی مستدل و منطقی داشته باشد. مگر اینکه ارتباط دقیقی بین بخش های آن همانند ارتباط بین اجزاء بدن انسان وجود داشته باشد. در این بخش کتاب، تناسب معماری به سه شیوه تعریف شده است: 1) به واسطة ارتباط بخش ها با یکدیگر 2) به واسطة ارجاع همة اندازه گیری ها به یک مدول رایج 3) به واسطه قیاس با تناسبات بدن انسان
این تعاریف که دو جنبه از مفهوم تناسب را نشان می دهند، از زمان ویتروویوس تاکنون عمدتآً باعث ایجاد بحث نظریة معماری شده‌اند: یکی تناسب به عنوان ارتباط اعداد مطلق، و دیگری تناسب ناشی از مقایسه با بدن انسان. ویتروویوس سپس قوانین بنیادی تناسب را برای بدن انسان وضع می‌نماید.
طول پیشانی يك سوم طول صورت را به عنوان مدول فرض می‌کند. او این تناسبات انسانی را برای نقاشی و مجسمه سازی به کار می‌بندد ولی فوراً ادامه می‌دهد: « به طور مشابه بخش های معابد باید با کلیت آن در تناسب و هماهنگی باشد. ویتروویوس در جملات بعدی، تلاش می‌کند تا بدن انسان را با فرم‌های مربع و دایره ترکیب کند و به این طریق ارتباطی بین انسان، هندسه و عدد به وجود آورد. در این بخش از کتاب، «مرد ویتروویوسی»[1] توصیف می‌شود. نقطة مرکزی در بدن انسان ناف است، چرا که اگر انسان به پشت دراز بکشد و بازوها و پاهای خود را دراز کند و دایره‌ای به مرکز ناف وی زده شود، انگشتان دست و پای وی روی محیط دایره واقع خواهند شد. به این ترتیب همان طور که دایره تشکیل می‌شود، مربع نیز ایجاد می‌گردد، چرا که اگر از کف پا تا بالای سر اندازه گرفته شود و این اندازه با فاصله بین بازوها مقایسه گردد، می‌‌توان دریافت که عرض و ارتفاع با هم برابرند." (بانی مسعود؛ 1384: 72و73)
" ویتروویوس به منظور اثبات رابطة بین تناسبات بدن انسان و اعداد، مدعی است که همة اندازه ها (انگشت، کف، دست، پا و بازو) از تناسبات بدنی انسان فسخ شده‌اند و اینکه در نهایت عدد صحیح ده و سیستم اعشاری، مربوط به تعداد انگشتان دست است. (همچنین باید به این واقعیت توجه داشت که تعداد رساله‌های ویتروویوس ده تا هستند.) ویتروویوس عدد 6 را به عنوان عددی صحیح در نظر می‌گیرد. حاصل جمع این دو عدد یعنی 16، از نظر ویتروویوس صحیح تر از هر دوی این اعداد (6 و 10) است."(بانی مسعود؛ 1384: 73)
" ویتروویوس در هیچ جا نظریة ‌عمومی در باب تناسب با مقادیر عددی ارائه نمی‌دهد. فقط وقتی که در مورد انواع معابد توضیح می‌دهد، اعداد نسبی واقعی را که با قیاس ستون با بدن انسان استدلال می‌شوند، ارائه می‌دهد. از این رو تصور می‌شود که ستون دوریک با بدن انسان مذکر ارتباط داشته باشد. این ستون با 6 فوت (حدود 828/1 متر) بلندی است. بنابراین بلندی ستون دوریک با احتساب سر ستون باید 6 برابر کمترین قطر آن باشد. بدین ترتیب، او با الهام از تناسبات بدن انسان مؤنث، نسبت 1 به 8 (کمترین قطر به ارتفاع) را برای ستون یونیک پیشنهاد می‌دهد."(بانی مسعود؛ 1384: 74)
او در جای دیگری بطور خلاصه، روند فعالیت معماری را توضیح داده است:" لازم نیست که یک معمار به چیزی جز اندازه ی نسبت های دقیق ساختمان توجه نماید. در مرحله بعد کار، عاقلانه این است که ماهیت و مشخصات محل را در نظر بگیرد، یا به کاربرد و زیبایی توجه کند."(کاپن؛ 1383: 88)

ویتروویوس کتاب سوم را با این جملات ادامه داد:
«همه ساختمان ها باید با توجه لازم به استحکام، آسایش و زیبایی ساخته شوند.» استحکام به پی و مصالح بستگی دارد، آسایش به ترتیب آپارتمان ها بستگی دارد، بطوریکه هیچ مانعی بر سر راه استفاده از آنها وجود نداشته باشد و زیبایی به «… زمانی که ظاهر کار خوشایند و نشانی از سلیقة خوب باشد و آنگاه که اجزاء ساختمان با توجه به اصول صحیح تقارن در تناسب کامل باشند.»"(Vitrovius;1960 :57)