۱۳۸۸ اردیبهشت ۷, دوشنبه

زيبايي نسبي؟ زيبايي مطلق؟



















زيبايي را نمي توان تعريف کرد. خيلي چيزها داريم که وجودشان درک مي شود اما
نمي توان آن را تعريف کرد. زيبايي هم همين است. افلاطون مي گويد، زيبايي عبارت از هماهنگي اجزا با کل است، اگر ما يک کل و مجموعه اي داشته باشيم که تمام اجزا آن از تناسب معيني برخوردار باشد زيبا است.
انساني را مي بينيم که معشوق او در نظرش فوق العاده زيبااست و حال آنکه انسان ديگر او را زيبا نمي بيند.
مجنون در وصف ليلي شعر و غزل مي گفت هارون الرشيد فکر کرد نظير ليلي در
جهان پيدا نمي شود. اما وقتي ليلي را از بيابان آوردند متوجه شد او يک زن عادي سياه سوخته است و قابل توجه نيست.
دو سال پیش مردم به دختر19 ساله سیاه پوستی(فانتاسیا برینو) رای دادند که با معیارهای ایرانی بسیار زشت بود.

آيا زيبايي مطلق است يا نسبي ؟ يعني آيا آن چيزي كه زيبا است في حد ذاته زيبا است قطع نظر از اينكه انساني زيبايي آن را درك بكند يا درك نكند ، مثل خيلي چيزها كه در عالم وجود دارد ؟ مثلا قله دماوند وجود دارد و مرتفع ترين قله ها در اين منطقه است ، خواه انساني در عالم باشد كه آنرا درك بكند يا نباشد آن في حد ذاته براي خودش وجود دارد آيا زيبايي در زيبا واقعا حقيقتي است كه وجود دارد يا يك رابطه مرموز است ميان ادراك كننده و ادراك شده ؟ ممكن است يك انسان در نظر انساني در نهايت زيبايي باشد ، و همان انسان در نظر انسانهاي ديگر اصلا زيبايي نداشته باشد

گادامر در بخش نخست حقیقت و روش، چیزی را كه آگاهی زیباشناختی می‌‌نامید شدیدا مورد انتقاد قرار دارد، زیرا آگاهی زیباشناختی از نظر او یك انتزاع مدرن پوچ و اسف‌‌بار بود. به نظر وی زیبایی‌شناسی نمی‌‌تواند محتوا را كاملا كنار بگذارد. امر زیباشناختی برای بقا باید دریابد خلوص ناممكن‌‌اش به چه معناست.
عقیده كانت، در قلمرو ذوق چیزی به نام اصول عقلی یا پیشینی وجود ندارد چراكه در این ساحت همه چیز تابع قضاوت‌‌های ذهنی است و به همین دلیل بود كه كانت استفاده از زیبایی‌‌شناسی را در این حوزه ناصواب می‌‌دانست به اين دليل كه صرفا زيبايي را راهي براي ارتباط قوه ي تخيل براي بيان احساس مي دانست.
سقراط در خصوص زیبایی اشاره می‌کند که وقتی چیزی زیباست، یگانه علت آن زیبایی آن است که از " خود زیبایی" چیزی در آن نهفته است. به عبارتی دیگر، او برای زیبایی یک منشاء الوهی قائل است، به این معنا که زیبایی را برآمده از یک عرصه یا مکانی می‌داند.
و حالا با توجه به مطرح شدن اين بحث در كلاس و اينكه اكثريت به نسبي بودن زيبايي عقيده دارند.اين سوال را مطرح مي كنم:

اين زيبا نيست؟

: به نظر شما این خانوم زیبا نیست؟

مطمئنا هیچ کس رو نمی تونید پیدا کنید که معتقد باشه ایشون زشت هست. شاید بعضی ها کمی مشکل پسند باشن و زیبا تر از ایشون رو مد نظر داشته باشن اما هیچ کس نمی گه یا بهتر هست بگم نمی تونه بگه که ایشون کریه المنظرهست. پس نسبیتی که اکثريت بر اون تاکید داشتید کجاست؟

به نظرم راهکاری که برای حل این مشکل میشه در نظر گرفت اینه که زیبایی رو به شکل یک پیوستار در نظر بگیریم. به این ترتیب که در دو سر پیوستار زیباترین و زشت ترین افراد (برای ملموس و جذاب شدن بحث مثال رو چهره ی افراد در نظر می گیرم) و در میان پیوستار طیف گسترده ای از افراد با قیافه های زشتو زیبا قرار می گیرن. حال ذکر این نکته ضروریه که هر چه قدر به مرکز و میانی ترین نقطه ی این پیوستار نزدیک بشیم اختلاف نظرها کمتر و کمتر میشه تا جایی که به صفر میرسه. حال اینکه به صفر میرسه یا نه خود بحث دیگه ای رو می طلبه...

وقتي به اين فكر مي كنيم كه تمام گلها بالفطره زيبا هستند.به سختي مي شود نظريه ي نسبيت را در مورد انواع گلها به كار برد...
يا وقتي دو نفر به شدت زيبا هستند...حتي اگر جز به جز چهره هايشان را باهم مقايسه كنيم يا با سانت اندازه بزنيم باز هم نمي شود گفت الگوي مناسبي انتخاب كرده ايم ...
من فكر مي كنم علت اينكه اين سوال براي خودم پيش آمد همين است:
كه تناسب مطلق است!
يعني با برداشتي كه مي شود از انديشه ي كانت و ديگر فيلسوفان كرد:
اولا تناسب خود موجب زیبایی میشود و ثانیا زیبایی که در اثر تناسب باشد مطلق است.