۱۳۸۹ آذر ۲, سهشنبه
۱۳۸۹ مرداد ۱۲, سهشنبه
سفارت ایران در لندن . . . !
با تشکر از زحمات شما که کلاس هایتان همیشه پربار بود وچه حیف. برای ما دانشجو تنها لقبی بود. دانش آموز رشد کردیم ، دانش آموزی که هرگز نبودیم . هم واره رو نویسی کردیم و حفظ کردیم و بس .
و اکنون نقد می کنیم شما را ولی شاید نیاز باشد به نقدی بر خود ما . . . !
طرح سفارت ایران در لندن مدتی پیش توسط گروه معماری دانشگر طراحی شده است. این طرح به واسطه واقع شدن در بافت سنتی شهر لندن جنجال هایی رو به پا کرده و گروه های دولتی و غیر دولتی سعی دارند تا جلوی اجرای این پروژه رو بگیرند. این مطالبی که عنوان خواهد شد ترجمه توضیحات طرح توسط گروه دانشگر است:
"ما برای رسیدن به طرح پروژه مدت ها روی منطقه مطالعه کردیم. چون طرح ما در شهر با پیشینه تاریخی چون کندن واقع شده بود ابتد کاملا محیط را شناسایی کردیم و به آنالیز واقعیت های موجود پرداختیم. نمای سردر ورودی تخت ملکه و طاق سردر ها و بسیاری نمومه های دیگر بررسی شد. ما المان های قدیمی را به بنایی مدرن ترجمه (تبدیل) کردیم. اگر مردم روند طراحی ما را به جای عکس های اینترنتی آن ببینند به این واقعیت پی خواهند برد.
ما مدعی هستیم که طرح ارایه شده در سایت با مقیاس بناهای موجود در آن دارای تعامل است. نحوه قرارگیری آن بر اساس محدودیت های موجود در حالی که نیاز به این داشت که با محیط اطراف ارتباط داشته باشد و نور خورشید را نیز به اندازه کافی در یافت کند. بویژه قرار داشتن در حضور کلیسا قدیمی.
به نظر من مشکل از طراحی نیست بلکه در کاربری است. حتی اگر بنایی به شکل بنا های موجود در دروازه تخت ملکه را نیز کپی کنیم، باز مشکل پا بر جا خواهد ماند."
مترجم : خادمی وش
منابع:
http://www.e-architect.co.uk/london/iranian_embassy.htm
http://www.daneshgar.net
http://www.architectsjournal.co.uk/8604129.article
۱۳۸۹ مرداد ۴, دوشنبه
پایان نامه برای چیست؟
آیا پایان نامه را گذاشته اند برای اینکه هنگام دفاع کردن دانشجو متوجه شوند وی صلاحیت دریافت این سمت را دارد یا خیر؟
آیا پایان نامه را گذاشته اند تا ....
دانشجو با چه انگیزه ای از خود دفاع کند زمانیکه فقط از او سوالهایی می پرسند که بفهمند مثلن خودش پروژه را انجام داده است یا خریداری نموده...سوالهایی خنده دار از قبیل اینکه:تالار وحدت کجاست؟!یا بنای طراحی شده ی شما در کجای این سایت قرار دارد؟!(حال آنکه سایت پلان با خط قرمز به چه درشتی در ویدیو پرژکتورخود نمایی می کند و می خواهند پنج دقیقه از وقتت را بگویی سایت پلان همین خط قرمز است که در گوگل ارس می بینید!)
خیلی مایلم بدانم بارم بندی در آن روز جالب به چه صورتیست؟...افراد بر چه اساسی نمره می گیرند؟...همه ی کسانیکه در طول چهار سال تحصیل معدل طرحشان 17 باشد.نمره ی پایان نامه ی آنها می شود 17.25...استثناهایی هم وجود دارد مثلن اگر آنروز یکشنبه باشد 16.75 می شوند!بدون شک اگر بنشینیم نمره ها را نگاه کنیم قوانین جالبی در خواهیم آورد!
خیلی از دوستان خود بنده که معدل طرحشان خوب بود در طول یک هفته پایان نامه ی خود را با افتخار دفاع کردند و نمره ای در حد معدلشان گرفتند.این درست است؟ زحمات دانشجویی که روی پروژه اش ماهها فکر کرده است در همان ده دقیقه با نوع نگاه به هر دانشجویی دیده شود که به گفته ی خودش و استاد راهنمایش یک هفته ای آنرا بسته؟
از وضعیت بسیار بی اهمیت نمره ها در پایان نامه ها که بگذریم...به بحث شیرین دلسردی می رسیم.اکثر دانشجویان هنگام انتخاب واحدشان وقتی کلمه ی پایان نامه را مجاور نام خود می بینند به یاد موزه ی آب و سینما و این جور چیزها می افتند و مصحح در روزهای دفاع با دیدن چنین موضوعاتی نگاه بی تفاوتی سر می دهد که حاکی از تکراری بودن موضوع است.درجه ی اهمیت یک کار به موضوعش نیست.سوالهایی که در آن روز از دانشجو می شود باید از سطح او بالا تر باشد.خود بنده حتم دارم پروژه ی پایان نامه ام هرگز بدون غلط نیست!اما هیچ ایرادی از آن گرفته نشد و این چیزها روح کار را در من و دوستانم سرد می کند اغلب.
اخذ رساله ی هر دانشجو هنگام دفاع از پایان نامه اش از ترم فعلی ضروری نیست!یعنی از او پس از دفاعش حتی یک برگ یا یک عکس که در ارتباط با پروژه اش باشد نمی گیرند...پس چرا باید رساله بنویسد وقتی کسی آنرا نگاه نمی کند؟برای خودش مطالعه اش را می کند و تا جایی که دوست دارد از آن در طراحی خطوطش کمک می گیرد...شما بگویید چه لزومی دارد دانشجو سه نسخه از رساله اش را کنار آبمیوه های حضار بگذارد و بعد از دفاع جمعشان کند و ببرد خانه؟در این دانشکده قانونی وجود ندارد تا دانشجویان ارشد تکمیل کننده ی طرح دانشجویان کارشناسی باشند و ارتباط ارشدیها و کارشناسیها مانند ارتباط اساتید و دانشجویان تکه پاره و نصفه کاره است.
و مساله ی دیگر هم شایعه ی حذف پایان نامه از واحدهای ملزوم به پاس شدن است که این خود سوال جالبی را در ذهن می پروراند.
آیا باید شیوه ای که پیش گرفته ایم را اصلاح کنیم و وجود پایان نامه را وسیله ای بدانیم برای تشخیص آنکه چند در صد از دانشجویان در هرسال معمار واقعی از دانشگاه خارج می شوند؟
یا اینکه بهتر است آنرا حذف نماییم تا از شر این تکلیف کذایی هم خلاصی یابیم؟
۱۳۸۹ تیر ۱۶, چهارشنبه
حرف دل یک دانشجو
امروز که نوشته های یکی از دوستان رو دیدم به خودم اومدم گفتم شاید فرصت خوبی باشه برای زدن حرفام. من مهمان هستم در دانشگاه قزوین. 2ترم که اینجا درس می خونم متاسفانه اون طوری که فکر میکردم نبود. خیلی از اساتید خوب بودن وخیلی ها نه. اولین جلسه طرح4 بنده دقیقا بعد از عید شروع شد. این دانشگاه با این تعاریف بعید بود با این برنامه ریزیش. بگذریم که چقدراز وقتم که می تونست صرف کارهای مفید بشه به هدر رفتت. هزینش هم یک طرف. متاسفانه مجریان امر هم براشون اهمیت نداشت. حرف اصلیم چیز دیگست.
۱۳۸۸ اسفند ۵, چهارشنبه
فرهنگ براي زيبايي؟زيبايي براي فرهنگ؟يا هيچكدام؟
پرتره یا نقش سرتاپای شهیدی به همراه خمپاره وتفنگ در دست با لباسهای ژولیده و خونین و خاکی که معمولن در یک آستینشان دستی نیست ...بهمراه یک پرنده ی محو درنوری زرد که در تمام تصاویر مشترک است...وگاه نقاشی تمام رخ شخصیتهایی که چهره ای شناخته شده دارند و لزوم دیدن هرروزشان را هرگز نمی توان فهمید.
در مورد عزیزان دلی که جانشان را برای این کشور داده اند وضع خیلی فرق می کند
شهیدان این مرز و بومند...
خون داده اند...
مرد بوده اند...
در قلوب همگان جای منحصری دارند
و هرگز نباید فراموش شوند...
اما آیا این سوژه های تکراری و رنگ پریده ای که ما روی تمام دیوارها برای خود می کشیم به بزرگداشت آنها چقدر کمک می کند؟...جنبه ی زیبایی شناسی دارد؟با سبک و سلایق عموم مردم و قشر دارای سواد بصری هماهنگ است؟از سطح طرحهای ساده ولی کنایه آمیز فرهنگی یا انقلابی یا عاشورایی توسط اینهمه مستعد و هنرمند ایرانی بالاتر هست؟ پس از اینهمه نمایشگاه نقاشی دایر در کشور با موضوعات مختلف آیا عصاره ی نقاشی انقلابی ما درمیهنمان این است؟
تفاوت فرهنگ سازی متفکرانه با تفکر عریان از دید بصری در همین است!
زور چپانی مشتی تصویررئالیسم در مغزهای شلوغ ماشینی که هرروز بی تفاوت و سرد از کنار اینها رد می شوند .
بیاییم کمی بازتربه زیبایی شهرمان بیندیشیم و به دنبال بهانه های فرهنگی قوی برای زیباسازی بگردیم.
وگرنه ...با سکون یک ایده و امتداد اجرای هرسال آن...
و اینکه تنها بخواهیم فکرمان را خودسرانه تصویر کنیم و فضای داستانی شهر را دودی تر و غمگین تر...نتیجه همین می شود که امروز شاهدیم...
کاش بیاییم برای زیبایی شناسیمان- فرهنگ - را بهانه کنیم...نه اینکه برای فرهنگ و یادآوری انقلابمان زیبایی شناسی را لگد بزنیم و شاهد پس زدنهای دیداری با این تصاویر یادآور درد در شهری باشیم که با حتی اتومبیلهای نود درصد بی رنگش به اندازه ی کافی دودی و خاکستری هست.و احتیاج دارد که به خود رنگی ببیند...
کاش بدانیم زنده نگاه داشتن یاد یک آزاده هم .مانند چیزهای دیگر در هر عصری شیوه ی مخصوص و متفکرانه ی خودش را می طلبد... و نوع بیان تصویری هر چیزمی تواند بیننده را حتی از دیدن بهترین بطون موضوعات انقلابی یک کشور دلزده کند....
۱۳۸۸ اسفند ۴, سهشنبه
کنکور سراسری کارشناسی ارشد معماری 88
امسال به صورت آزمایشی در کنکور سراسری ارشد معماری شرکت کردم و مواردی توجهم رو به خودش جلب کرد که تصمیم گرفتم نقدی بر سوالات امسال کنکور دانشگاه سراسری بنویسم.چون واقعا سوالاتی مطرح شده بود که من ارتباطشون رو با معماری نتونستم درک کنم . . . !
خوب در مورد ضعیف بودن دانشجویان معماری آزاد در بحث سازه هیچ شکی نیست و من قبول دارم که ما از لحاظ سازه ای خیلی عقب تر از دانشجویان سراسری هستیم ولی در مورد درک معماری و مبانی نظری معماری واقعا نه . . . !
با یک نگاه به سوالات امسال می تونستید به به روز بودن طراح یا طراحان این سوالات پی ببرید. جدید ترین کلمه این سوالات واژه احتمالن خیلی جدید پست مدرن بود. اونهم در 2 سوال یکی که گفته بود کدام یک از سبک های معماری زیر با هم بیشترین تضاد را دارند. که در گزینه ها مورد "مدرن-پست مدرن" به چشم می خورد. و در سوال دیگری که گفته بود یکی از ویژگی های معماری پست مدرن به نظر جنکس را مشخص کنید.به احتمال زیاد طراحان هنوز از تحولات جامعه معماری در چند دهه اخیر یا شاید صده اخیر آگاه نشده و متوجه نشده چه سبک های دیگری مطرح شده اند البته باید این مطلبم عنوان کنم که سوالات زیادی در مورد معماری مدرن هم نداشتیم و تمام سوالات به عهد فنرو ماقبل بر می گشت.
سوالای تستی جالبی هم بود مثل سوال: به نظر شما بهترین کاربری برای یک مسافر خانه بین راهی چیست؟
واقعا به توضیح احتیاج نداره.
یا سوال اینکه کدام باغ در اصفهان قرار دارد که من هنوز ارتباط این سوال را با معماری درک نکردم احتمالا ویژه دانشجویان اصفهانی بوده. سوال دیگری مثل انداختن یک عکس از بنا و نوشته شده بود این تصویر متعلق به کدام بناست؟ اگر من طراح بودم می نوشتم متعلق به کدام سبک است نه کدام بنا. البته چندین سوال مشابه که هیچ ربطی به درک معماری نداشت و تنها جنبه حفظ کردنی آن مطرح بود حیف که همشو یادم نیست. واقعا آزمون عجیب بود.
در مبحث معماری منظر هم که اساتید هم چنان در گذشته خودمان مانده بودند و اطلاعی از مطالب عنوان شده در معماری مدرن و پست مدرن در رابطه با کلمه نامانوس "لند اسکیپ" نداشتند.
تماما سوالات حفظی و قدیمی و با موارد مطرح شده در معماری معاصر قرن ها فاصله داشت. نیاز به بروز رسانی اولین مورد مطرح و مورد دیگر به عقیده من باید در کنکور های ما روی چیزی جز حفظیات مانور داد تا کی یادگیری آخرین موضوع در ایران خواهد بود؟!
نویسنده:مهرشاد خادمی وش۱۳۸۸ بهمن ۱۱, یکشنبه
خانه کوه بر؟

ولی من هر چی به پلان این اثر نگاه کردم نفهمیدم دلیل شهرت این اثرچیه؟
ابعاد زمین این بنای مسکونی 13 متر در 20 متر است که ابعاد مناسبی برای یک پلان یک مجتمع مسکونی است ولی با بررسی این پلان به کلی فضاهای پرت و بلا استفاده بر می خوریم که در اثر void میانی ایجاد شده اند .محل سرویس ها به نظر من اصلا مناسب نیست و می شد با نزدیک کردن سرویس ها به اتاق خواب هم به ایجاد یک فضای خصوصی بهتر کمک کرد هم به ابعاد اتاق نشیمن که در اصل اتاق پذیرایی هم هست افزود.
نمای این بنا هم چندان شاخص نیست و خیلی از روابط فضاها برای من گنگ است.
برای من خیلی جالب شد بدونم که کانسپت این پروژه چی بوده که باعث اهمیت این پروژه تا این حد و به هم ریختن پلان به این شکل بوده است.
با توجه به اینکه اسناد من برای مطالعه این اثر محدود بود و منبع مطالعه ام مجله هنر و معماری شماره 15 بود اگر کسی از دوستان اسناد بیشتر یا اطلاعاتی درباره کانسپ پروژه دارد خیلی خوشحال می شوم من را نیز در جریان بگذارد.
۱۳۸۸ بهمن ۶, سهشنبه
بیست نقد منتخب
نقد معماري ساختمان جديد كتابخانه ملي ايران
نقد معماري ساختمان جديد مجلس شوراي اسلامي
رويكردی نقادانه به معماري ژاك هرتزوگ و پير دمورن
معرفی و نقد معماری شيگرو بان
فضاي خالي در مجسمههای پرويز تناولي
رويكرد شكلي به معماري هادي ميرميران و بهرام شيردلپرسش از بهرام شیردل
تناقض 1
تناقض 2
حافظ به روایت کیارستمی
تناقض 3 یا نامه هایی به معماری در حال احتضار ایران
تناقض 4 یا ادامه ی نامه هایی به ...
مشق خلاقیت در فضای مجازی با اندکی تاخیر
مقدمه ای در نقد سیستم آموزش معماری در ایران- 1
مقدمه ای در نقد سیستم آموزش معماری در ایران- 2
در ستایش فضا
جنایت خالکوبی
نقدی بر مباحث داوری هشتمین دوره جایزه بزرگ معمار 1387
صفحه و سازه در پوسته های دو پروژه نادر تهرانی
ایراندخت
نقد نقدم آرزوست!
۱۳۸۸ دی ۴, جمعه
نقدِ بی نقدی!!!
با توجه به نیاز مبرم جامعه معماری کنونی به نقد صحیح و اصولی، فضا را مناسب دیدم تا تعریف خلاصه ای از نقد معماری را ارائه دهم .
امید است زین پس شاهد نوشته های نقادانه ای از طرف دوستان عزیز باشیم!
نقد یک اثر
- هدف از نقد اثر ، بهبودي است.
- نقد ، هرگونه تلاشي است كه وجهي از حقيقت يك اثر را مشخص كند.
- در طراحي معماري هميشه از طرح واره به طرح مي رسيم و يه به عبارتي از مجمل به مفصّل .اما در نقد يك بنا ، از طرح به طرح واره مي رسيم و از مفصّل به مجمل.
در كل دو روش نقد داريم :
1) نقد دروني / فرمال / نقد اثر از طريق خودش
در اين روش ، محصول مهم است ، نه زمينه ي اجتماعي و سوابق و طراح و . . .
2) نقد بيروني / دانشگاهي / نقد جديد
در نقد بيروني هم موثر ، اثر و تاثير را داريم ؛ در اين روش به خالق اثر نيزكار داريم ، خصوصياتي از قبيل روحيات ، خلقيات و سوابق ، كه كاملتر نيزهست.
نقد دروني
نقد دروني خود به دو دسته تقسيم مي شود :
- موضعي
- موضوعي
چگونگي نقد موضوعي : نقد بنا - نقد معماري - نقد فضا
1- نقد بنا ( كالبد ) : در اين نقد به نظامي كه كالبد اثر را به وجود آورده است ، پرداخته مي شود.
الف) نظام هاي پر و خالي ( رابطه توده و فضا )
ب ) هندسه نماها (اجزا و عناصر سازنده نما )
ج ) اجزا سازه ي پلان (اصلي ، فرعي ، مفصلي )
د ) شكل رابطه اجزا با يكديگر ( كمپوزيسيون )
ه ) ماهيت فضا از نظر محدوديت ( بسته ، نيمه بسته و باز )
و ) نسبت كمي فضاهاي باز و بسته
ز ) شيوه ارتباطي فضاهاي باز و بسته
ك ) خطوط ناظم پلان ( پيدا و پنهان )
ل ) خطوط ناظم نما ( پيدا و پنهان )
م ) خط آسمان
ن ) رابطه پلان با نما
ح ) مقايسه با مصاديق متناظر و متفاوت ( فهم يكي در قبال فهم ديگري )
2- نقد معماري : در اين نقد به عملكردها ، شناخت آنها و توزيع آنها پرداخته مي شود.
الف) نقد كاركرد و شاني كه از آن استنباط مي شود.
ب ) زمان بهره برداري از نظر مدت و مقطع زماني
ج ) منطق روابط فضا با عملكرد
د ) تشخيص اعتبار فضا ( پايايي عملكرد در فضا )
ه ) تشخيص ميزان انطباق پيش بيني طرح و استفاده از بنا توسط كاربران
و ) شناخت نسبت نمادين و كاربردي بودن جزفضاها
ز ) شناخت تاثير تاريخي ( زماني ) شدن عملكردها و ارزش جزفضاها
ك) رفتار شناسي فعاليت ها ( عناصر متحرك فضا ، مبلمان ، تجهيزات )
3- نقد فضا :
الف) مشاهده نحوه مواجهه افراد با بنا ( نحوه تقرب )
ب ) شناسايي مراكز ثقل بار و كار
ج ) سلسله مراتب ادراك فضاها
د ) عرصه هاي تاثير گذار و خاطره ساز
ه ) كشف نقاط عطف رابطه انسان با فضا
و ) عناصر فضا ( اعم از ثابت و نيمه ثابت و متحرك )
منابع : http://www.hamkelasy.com/
برای مطالعه بیشتر به مقاله ای که توسط « مهندس محمدجواد مهدوی نژاد » در نشریه ی هنرهای زیبا (شماره 23، پاییز 1384، صفحات 76-69 ) به چاپ رسیده است مراجعه کنید . لینک دانلود مقاله
۱۳۸۸ آذر ۱۰, سهشنبه
بیایید جعبه هایمان را قسمت کنیم!
اینجا...دانشگاه...
هر کدام!
ذهنمان را کرده ایم درون یک جعبه ی مجزا
درش را چفت کردیم
و هرروز حملش می کنیم...
به هیچ قیمتی داخلش را نشان کسی نمی دهیم
آبشارهای راکدیم!
کپی کاری به سرعت نور استو...
ایجاد حلقه ای به جثه ی یک مور...در این آب خزه بسته...
به کندی بازدم یک پیر مرد...!
پیشانی این پلکان بیچاره...
با جابه جایی هرروز یک مشت جعبه...
چقدر آرامش حاصل از کندی را در پاچه ی ما فرو کند؟
با آرامش خلسه ی این دیوار های همیشه استخوانی !
انگار همیشه اینجا برایمان مه است
در راه پله ها...
موهای صد بار رنگ شده ی وز زیر مقنعه...
بوی کراهت مرد می دهد!
پس کو طراوت؟
کو شادی؟
ذهن از هیچ کجا جهت نمی گیرد...
به ناکجا ها خطور می کند...
خدا عالم است که کجا ذهن ما با یک جعبه ی درباز مصادف شود!
تا فرکانسی کوچک از فکرهای اطرافت بگیری ...با "پیشانی" محکم می خوری به یک جعبه ی گویای صلب..که جیغ می زند :
تعطیل است!
به راستی...
سهم ما از یک فضای پویا؟
پ.ن: داشتم کارگاههای پویای دانشگاه ای ای لندن را با حسرت نگاه می کردم ...چشمم را از مانیتور برداشتم که یکمرتبه در" راهروی دانشگاه خودمان به طور ناخود آگاه ...چیزی به جز یک مشت جعبه ی بسته ندیدم.این بود که جعبه ی خودم را در آن لحظه با این پست برایتان فرستادم.
امیدوارم شما بازش کنید!
۱۳۸۸ آذر ۹, دوشنبه
" نیمای موسیقی ایران "
او نیست با خودش،
او رفته با صدایش،
اما خواندن نمی تواند...

حسین علیزاده، نابغه ای است که موسیقی ایرانی را دگرگون ساخت و با نوآوری های بی نظیرش، سنتی گراهای افراطی موسیقی را به تحسین واداشت.
کارش را بلد بود: ابتدا سنت را به درستی درک و سالها در این حیطه حرکت کرد و سپس در قالب همین سنت محدودیت زا!! خلاقیت های خود را از هر نظر - آهنگسازی، تکنیک های نوازندگی و... - به رخ هم کیشان خود کشاند.

او را از حدود 11 سال پیش با " نی نوا " شناختم، " ترکمن " اش مسیر نوازندگی ام را تکان داد تا به شاهکارش رسیدم: راز نو...
مقام ابداعی داد و بیداد او در بخش اول این اثر (که تلفیقی اندیشمندانه از گوشه داد دستگاه ماهور با گوشه بیداد دستگاه همایون بود)، اوج احساس و پختگی حسین علیزاده است و جسارتش در استفاده از صدای دلنشین زنان (آنهم در نظام جمهوری اسلامی!!) همه اهالی موسیقی را شگفت زده کرد.

اما...!!
حسین علیزاده پس از سالها تجربه و خلاقیت رو به خلوص آورده است، گریزهایی به گذشته زده است و به خصوص در دو اثر اخیرش " آن و آن " و " ماه و مه " کمتر نشانی از نوآوری ها و غافلگیری های علیزاده ئی است! در عوض به چیزی دست یافته که دغدغه این روزهای همه هنرهاست: فضا!
او به درک فضایی بسیار ارزشمندی رسیده که فقط با یک ساز - سه تار، شورانگیز یا حتی تار - شنونده اش را با خود به دنیایی سرشار از تجربه و احساس می برد...


آخرین اثر او که در دست انتشار است، آلبومی است با نام " در آن سوی ... " که مجموعه ای از موسیقی هایی است که علیزاده برای فیلم و تئاتر نوشته است.

کاش در این دوران کم فروغ معماری ایران افرادی چون حسین علیزاده، کیهان کلهر، کامکارها، مرحوم مشکاتیان، شجریان ها و ناظری ها که موسیقی ایرانی را دوباره ساختند، پیدا شوند تا باز هم به هویت ایرانی خود برسیم و به آن بنازیم...
۱۳۸۸ آذر ۲, دوشنبه
بهتراست باقی بمانند...
من می خواستم راجع به حذف نام برخی از دوستان صحبت کنم.با نهایت احترام به نظر دوستان واستاد گرامی می خواهم مانع حذف کردن نام دوستان شم .چون اولا حذف نام ها خیلی سودمند نیست خواهشمندم استاد محترم این میدان را باز بگذارند که اگر یک نفر حتی سالی یک بار هم توانست بتواند حرفی در این وب بزند ما باید سعی کنیم میدان را برای گفتگوی علمی وارسال مطالب باز بگذاریم .باور بفرمایید خود من چندین بار به سایت برای قراردادن عکسها ومطالب سفرم مراجعه کردم که متاسفانه به دلیل سرعت پایین اینترنت موفق به ارسال فایل نشدم.امروز که خبر حذف دوستان را شنیدم خیلی ناراحت شدم .در نهایت اگر استاد از حذف دوستان چشم پوشی کنند بسیار سپاسگذارم.
۱۳۸۸ آبان ۲۸, پنجشنبه
ما هیچ، ما نگاه

به گمانم زیبایی سرشار از احساس هنر ایرانی و یا با دیدی گسترده تر هنر شرقی، فهم عارفانه و سرشار از خلوص هیچ های زمانه خود بوده و هست. هیچ موسیقیدان ایرانی سکوت است، خطاط پارسی هیچ اش را با رقص معنادار حروف و کلماتش بیان می کند و هیچ معمار ایرانی-پارسی...
۱۳۸۸ مهر ۲۷, دوشنبه
نویسندگان تزیینی!
۱۳۸۸ مهر ۱۴, سهشنبه
نقد فضاهاي شهري
در مناسبت روز جهاني معماري....پس از اتمام فيلم بارسلونا و گايودي" آقاي كلانتري قبل از رفتن به پشت بام براي پذيرايي به مطلبي اشاره نمودند كه ذهنم را درگير كرد.
ايشان از شهرهاي كشور اسپانيا و برداشتشان از قدم زدن در فضاها مي گفتند:
((در آنجا مردم از قدم زدن در شهر لذت مي برند... هنگام راه رفتن در فضاهاي شهري همه چيز طعم زندگي مي دهد...رنگها...صداها...وساختار شهر به گونه ايست كه هيچ كس دلش نمي آيد در گوشش آهنگ فرو كند تا صدايي جز صداي شهر را بشنود و رنگهايي جز رنگهاي شهر را ببيند...))
پ.ن:
همه روزه شاهديم عده ي زيادي از افراد پايتختمان صدا هاي اطراف را نمي شنوند...
آنها درواقع در شهر زندگي نمي كنند...خصوصا جواناني كه اكثرا به هنگام راه رفتن در خيابان پشت روسريها يك هتفون در گوششان است و صدايش را تا ته بلند كرده اند.مطمينا احساس موسيقي به آنها جهت مي دهد كه شهرشان را چگونه بايد ببينند...بوي زندگي و طعم آرامش از ظاهر شدن در همه جاي اين شهر به قوه ي تخيل افراد بستگي دارد...
اگر بي انصاف نباشيم خيلي از خيابانهايمان روح زندگي دارند ...اما مي دانيم هيچ كس اگر بخواهد هم نمي تواند! خودش را در بهترين خيابانها گم و گور كند... بلكه همه جاي شهر احتياج به روح دارد...
پ.ن:خدا بيامرز...خيابان وليعصر تا قبل از اينكه تبديل به بزرگراه شود و دولت در مقابل مغازه هايش بذر سماق بكارد!... شايد برايمان روح واقعي داشت...
با همين وضعيت هم ...
رجوع مي كنيم به قوه ي تخيلمان...!
پ.ن:از روانشناسي شنيدم ...اينكه دو نفر را از نظرشخصيتي با همديگر مقايسه كنند كار بسيار خطاييست...احتمالا از نظر معماري و شهر سازي هم اين روال خطاست...
ديديد كه گاهي مي شود خيلي چيزها را با بيان يك نظريه ي ساده از سر خود باز كرد و حتي ديگر به آن نپرداخت (باز همه چيز بستگي به قوه ي تخيل خودتان دارد!)
۱۳۸۸ شهریور ۳۰, دوشنبه
؟
مي خوام يكمي در مورد ...ساكت! مي خوام يكمي در مورد ساختار...
خواهش مي كنم گوش بدين... مي خوام يكمي در مورد س اخ ت ار...ش ك ن ي
در حد خودم حرف بزنم...ميشه؟در همين اجتماع تحصيلي كوچك خودمان؟مي خوام از چي حرف بزنم؟
از يك روز خوش آب و هواي بهاري حرف مي زنم كه(( زاحا حديد)) در برنامه فشن با دامن مربعي و كتانيهاي پاشنه دار با آن خنده هاي مكش مرگ مايش در ذهن من راه مي رفت... هوا برايم آن روز بد جوري بوي شكستن قوطي ميداد...همان قوطيهاي رنگ مشكي كه 99.9% دخترهاي دانشگاهمان را هرروز در آن مي ديدم.از خدا كه پنهان نيست.از شما هم نباشد.آن روز هوس كردم مانتو نپوشم...
...خلاصه قوطي اين مغز لعنتي را هر طور شده رو به بيرون بشكنم و از روي فرمايشات ديگران يا بر حسب عادت يا وجود كسي چيزي به تن نكنم...
داخل كمدم مانتويي كرم رنگ پيدا كردم با پارچه ي كتان كه هيچ مدل خاصي نداشت و فقط مثل عباي روحاني ها چپو راست بسته مي شد ...گشاد بود و تا مچ پايم را هم مي گرفت...براي درك عمق فاجعه از بدو ورودم به دانشگاه را برايتان ملقمه مي كنم و قسم مي خورم كه جز حقيقت نگويم! ...
ازهمان ورودي كه آمدم كارت بكشم خانمي صدايم كرد...هنوز كامل برنگشته بودم كه دور از جان شما مثل سگ(از نوع شناسنامه دار) پشيمان شدم و دلم همان مانتوي مشكي و كوتاه و تنگم را خواست كه همه هرروز مي پوشيدند...برگشتم...پرسيد:
-ورودي چندي؟
-86
-اسمت؟
-قوطي
-خيل خوب
حالا بگو زير اين مانتو چي پوشيدي؟
-به شما ربطي داره؟
-با من درست صحبت كن!...وگرنه همين الان حكم اخراجتو مي ذارم جلوت!... فميدي؟
-چشم!
-من از لباست ايرادي نگرفتم ...فقط پرسيدم زير مانتوت چي پوشيدي.همين
-لبخندي زدم و گفتم:
-شما فكر كنيد هيچي...!
عصباني شد و سرش را پايين گرفت تا براندازم كند...ولي چيزي دستگيرش نشد و در حاليكه نشسته بود و لبش را گاز مي زد مانتوي من را بالا زد...!
باورتون ميشه؟مانتوي منو بالا زد!
خواهران ديگر را صدا زده...و همه را از اينكه بنده زير آن مانتوي جلو بسته يي كه تا كفشم را مي پوشاند به جاي شلوار! جوراب شلواري كلفت پوشيده ام!باخبر نمود...از اينكه انقدر باعث شعف يك انسان شده بودم احساس غرور مي كردم...و بالا پايين پريدنش را از خوشحالي فراموش نمي كنم...و از اينكه دلخوشي ساختار شكني كوچكم كه در حد لباس زير مانتوام بود! لو رفته ...لابد بايد خودم را ملامت مي كردم...
خلاصه تعهد دادم كه ديگر از اين قوطيها نشكنم و مثلن مجاب شدم كه نپوشيدن شلوار خلاف مقررات بوده و غلط زيادي از من سر زده كه آن روزمثل كنسروهاي ديگر در دستگاه شستوشو حاضر نشدم...و راه افتادم به سمت دانشگاه...
خيليها خوششان آمده بود كه اينگونه مي گردم و آنهايي هم كه از احساسات هنري من ديوانه خبر داشتند اين پوشش برايشان چيزي عادي بود .بعضيها هم مي پرسيدند.... از كجا خريدي؟چند؟
اما يادم است كه يك اكيپ از اين دخترهاي اصطلاحا داف مارك قلابي پوش...كه با شاه هم فالوده نمي خوردند(جان عمه هايشان)!...نگاهي كردند تا ببيند اين مانتو مد شده...يا من ديوانه ام...!وقتي فهميدند گزينه ي دوم درست است...جاي شما خالي كلي به بنده خنديدند...يك نفر هم آنجا نبود لااقل به همراهش به كوچه ي علي چپي جايي برويم...بماند كه حتي شخصي كه از قبل با من شوخي دستي داشت لطف كرد و بنده را يوزارسيف هم خواند...
دومرتبه كه براي ورود به خوابگاه وارد دانشگاه شدم...ساعت كاري حراست تمام شده بود...نفس عميقي كشيدم و در حالي كه دوستان نزديكم قربان دستو پاي بلورينم مي رفتند به هنگام راه رفتن از ديوار با آن مانتوي دلنگيز ...حراست خروجي سوت زد...و مرا صدا كرد كه برگردم!
كارت دانشجويي خواست...
و بلا فاصله همكارانش را صدا زد...سه چهارتايي بودند...خنده ام گرفته بود...سريع كارتم را دادم...و او هم سريع پرسيد:
شماره دانشجويي؟!!!!!!؟؟؟
فوري جواب دادم...94قوطي 860
شرمنده شدند و كارتم را پس دادند ...گفتند:
عذر مي خواهيم فكر كرديم دانشجوي اينجا نيستيد و كارت كسي را گرفتيد.با آوردن اسم قوطي در شماره ي دانشجوييتان خيالمان راحت شد!
بفرماييد داخل...
يك لحظه از خودم بدم آمد
و با خودم گفتم اي كاش شماره دانشجوييم را اشتباهي مي گفتم تا بلكه اين بنده هاي خدا هم شاد مي شدند...و بخاطر دانشجو نبودنم با تيپو از اتاقشان بيرونم مي انداختند...
و اينهم...جايگاه يك دانشجوي معماري بود...
در ساختار شكني طرز لباس پوشيدن خودش
شما جايگاه او را در ساختار شكني معماري چگونه ارزيابي مي كنيد؟
پ.ن:
اين يكي از اثرات سو... سعي در يكدست نمودن جامعه و در نتيجه...موفق نشدن است .كه آن روز بنده كاملن لمسش كردم.اگر هر شخص خودش نوع پوشاكش را براي رفتن به هر كجا تعيين مي كرد...آن گاه كار آنروز من شبيه ناهنجاري بود؟يا شبيه ساختار شكني؟
هيچ كدام!شبيه پايمال نشدن حقوقم بود.
شايد بپرسيد چرا اين پست را اينجا گذاشته ام...
ميل داشتم بدانم در جامعه اي كه
نه سالن مدي دارد براي لباسهايي كه طراح دارند و وارداتي يا كپي كاري نيستند....
نه رشته ي تحصيلي دارد كه علم ديزاين را بياموزد و جذابيتي ايجاد كند براي مزونهايي كه بسيار ماهرانه در دنيا هنر را در طراحي لباس بارور مي كنند ...در جهت آزاد نمودن فكر ودور ريختن يك سري چهار چوب آكنده از عادت...
زمانيكه يك شخص حتي خارج از يونيفرمي كه برايش تعيين شده...نمي تواند از خانه خارج شود و روز اول دانشگاه تعهد مي دهد كه حتي لباس رنگي نپوشد! (البته هر كجا قانون خودش را دارد وهيچ كجاي دنيا دخترها با لباس شب مدرسه نمي روند و با كتاني عروس نمي شوند يا با لباس خواب ورزش نمي كنند!)
اما زمانيكه مسايل به اين پيش پا افتادگي تبديل به يك ساختار شده...و ذهنها ي اذيت شده را مانند آب پشت سد جهت داده...
مي خواهم بدانم
آيا براي تفكر به ساختار شكني در مسايلي كه اصلن ذهن را اذيت نمي كند جايي هم باز شده؟
همه مي دانيم كارفرما ها آدمند ...
دراين جامعه مي چرخند و لباس به تن مي كنند.....آنها موسيقي راديو را گوش مي دهند...نقاشي ديوار هاي شهر را مي بينند... سينما مي روند و شايد در همين حراستهاي ورودي كارت مي كشند!...گاهي كاريكاتور سفيد تماشا مي كنند!... بعد از همه ي اين كارها شايد سفارش بنا بدهند.
شما فكر مي كنيد داخل جامعه اي كه ساختار شكني در زمينه هاي مد يا موسيقي يا سينما هنوز نقطه اي جا ندارد...كسي نياز دارد خانه ي شماره ي 1تا 12 پيتر آيزنمن را سفارش دهد...
يا شايد سفارش اين كارها فكرهاي خيلي باز تر از اينها مي خواهد...؟
۱۳۸۸ شهریور ۲۰, جمعه
۱۳۸۷ دی ۱۸, چهارشنبه
نظرخواهی
مهم ترین ویژگی های کلاس آشنایی با معماری معاصر و مبانی نظری معماری ترم جاری را نام ببرید؟
جنبه های منفی موجود در این کلاس را نام ببرید؟
چه پیشنهادی برای بالاتر بردن کیفیت کلاس دارید؟
آیا مدرس تسلط کافی بر مباحث درس را داشته و توانسته سطح دانش شما را بالاتر ببرد؟
توجه: مطرح کردن نظر و نقد کلاس در نمره ی فعالیت کلاسی شما تاثیر دارد.