۱۳۸۸ آبان ۲۷, چهارشنبه

داستان آسمانخراش‌ها


مشخص نیست بشر از چه دورانی به ساختن بناهای بلند علاقه پیدا کرده است اما بر اساس آنچه از تورات و انجیل بر می‌آید پسران نوح به قصد راهیابی به جبروت یهوه (خداوند) برجی 7 طبقه را در بابل بنا کردند که با نازل شدن عذاب خداوندی به صورت زلزله‌ای مهیب منهدم گردید]] در سرزمین بابل مردمی جاه طلب زندگی می کردند که تصمیم گرفتند برج بلندی بسازند. آنقدر بلند که به بهشت برسند. پس برج بابل را ساختند تا به وسیله آن به خدا برسند و به جای او بر جهان سلطنت کنند و برخلاف دستور خدایشان که به پراکندگی در زمین حکم کرده بود، در یک جا جمع شوند.
پروژه ساخت این برج آغاز شد. ذات الهی از این عمل ناخشنود شد و حکم بر آن شد که در زمین پراکنده گردند و هرکدام به زبانی صحبت کنند به طوری که هیچ یک زبان دیگری را نفهمد. حکم الهی بر آنان جاری شد، زبان های مختلف جهان به وجود آمدند و مردم در سراسر زمین پراکنده شدند.[[. با پیشرفت دانش بشری در حوزه علوم مهندسی کم‌کم این آرزوی بشر محقق گردید. با وجود اینکه طی قرون بعد از رنسانس دانش مهندسی به پیشرفت‌های زیادی نایل گردید اما تا قرن 19، بشر فقط توانسته بود تا 16 طبقه در آسمان بالا رود و با وجود مصالح ساختمانی آن دوران پیشروی بیشتر از این حد ناممکن به نظر می‌آمد. چون اکثر ساختمان‌ها با سیستم دیوارهای باربر بنا می‌گردیدند با زیاد شدن تعداد طبقات، ضخامت جرزها در طبقات پایینی به شدت زیاد می‌شد. با دست‌یابی بشر به فن‌آوری تولید فولاد نرمه ساختمانی و جایگزینی مقاطع فولادی نورد شده با قطعات چدنی اندک اندک ساختمان‌ها قد کشیدند.
منبع : تورات و انجیل