زبعد ما نه غزل نی قصیده می ماند
ز خامه ها دو سه اشک چکیده می ماند
در این چمن، به چه وحشت شکسته ای دامن
که می روی تو و رنگ پریده می ماند
ز درد یأس ندانم کجا کنم فریاد
قفس شکسته ام و آشیان نمانده به یاد
لبخند معنادارش در انتهای اجرا، اشکم را سرازیر کرد!!
که چه زود از دست دادیم، پرویز مشکاتیان را...
دوست داشتم لذت فضای بکر " ز بعد ما " (اثر گروه سنتورنوازان به سرپرستی سیامک آقایی) را با شما سهیم باشم!
و حتی خواندن فرهنگ و آهنگ 28 (یادنامه پرویز مشکاتیان) را!!
با ما بیا تا بیابان و ما را
ما را ببین سایه ای در سرابیم و تنها
تنها صدا ناله ی خاک سوزان و مردی
مردی که می گوید از دل خدا را!
بشنو که دوزخ فراخوانده ما را